هدف طب سنتى ایران
حفظ سلامتى و جلوگیرى از بیمار شدن افراد است.
بنابراین نخست لازم است فرد مزاج ذاتى خود را بشناسد.
سپس روش زندگى مناسب با آن را بکار گیرد. 31 صفحه ای
کتاب :تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران
31 صفحه ای
هدف طب سنتى ایران
حفظ سلامتى و جلوگیرى از بیمار شدن افراد است.
بنابراین نخست لازم است فرد مزاج ذاتى خود را بشناسد.
سپس روش زندگى مناسب با آن را بکار گیرد.
تاریخ
فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ؛ ص187
------------------------------------------------------------------------------
وظایف
ارکان چهارگانه
خاک
عنصرى: وظیفه آن ایجاد پایدارى و شکلدهى و حفظ اشکال است.
آب
عنصرى: وظیفه آن ایجاد توانایى شکلپذیرى و قابلیت انعطاف در اجسام است،
بهطورى که اگر این عنصر در جسمى بیشتر باشد، حالت سیالیت بیشترى پیدا مىکند.
هوا
عنصرى: شکلپذیرى و سیالیت بیشتر و سریعترى دارد و وظیفه آن ایجاد تخلخل و
فاصله بین ذرات اجسام و افزایش لطافت و سبکى است.
آتش
عنصرى: وظیفه آن ایجاد لطافت، نضج، سبکى و کاهش شدت سردى است. بنابراین
موجودى که آتش عنصرى آن زیاد است، حرکت آن بیشتر است.[1]
مثال
اول: در چدن، خاک عنصرى بیشتر است و کیفیت خشکى آن نیز بیشتر است و در نتیجه محکم
اما شکننده است ولى در فولاد هواى عنصرى زیادتر است و در نتیجه قابلیت انعطاف آن
بیشتر است. بدین ترتیب با تغییر در مقدار ارکان چهارگانه مىتوان به مواد جدید با
خاصیتهاى جدید دست یافت.
مثال دوم: وجود آتش عنصرى
زیادتر از حد طبیعى در یک فرد، باعث فعالیت سریع و زیاد و عصبى شدن مىشود.
مثال
سوم: افزایش غیر طبیعى آتش عنصرى در یک فرد، مىتواند با کاهش رطوبت مغز او، سبب
بروز بىخوابى در وى شود.
مثال
چهارم: افزایش آب عنصرى در اسفنکتر تحتانى مرى مىتواند با کاهش تونوسیتة آن عضله
باعث شل شدن و انقباض ناکارآمد این عضله و بیمارى ریفلاکس معده به مرى[2] شود.
نمونه
بیمار: دختر هفت ساله با سابقه بازگشت مثانه به کلیه[3] با عدم پاسخ به درمانهاى رایج
و عفونت کلیه مقاوم به آنتى بیوتیک مراجعه کرد که با تشخیص افزایش رطوبتUVJ تحت درمان با سیر خوراکى و کاهش مصرف میوه و لبنیات قرار گرفت و
پس از یک ماه بهبودى حاصل شد.
دو.
مزاجها (امزجه)
مزاج
در لغت به معنى در هم آمیختن است و در طب سنتى ایران به مفهوم کیفیت یکسان و جدیدى
است که در نتیجه آمیختن ارکان با یکدیگر و فعل و انفعال آنها بهوجود مىآید. از
دیدگاه طب سنتى هر جسمِ مرکبى از ترکیب هر چهار رکن تشکیل شده و آنچه این اجسام را
از هم متفاوت مىکند اختلاف مقدار این عناصر در آنها است؛ به عبارت دیگر، مقدار و
نسبت هر کدام از این ارکان تعیین کننده خواص جسم خواهد بود. در جهان بىنهایت مزاج
وجود دارد؛ چون نسبت آمیختن عناصر چهارگانه با هم متفاوت است. به همین علت است که
هیچ دو شخصى یکسان نیستند و بنابراین درمان یک بیمارى در دو فرد یکسان نیست.
مزاجها
به نُه مزاج اصلى (ذاتى) تقسیم مىشوند. که ممکن است از شرایط محیطى و خاص مثل
فصل، سن، جنسیت و مکان زندگى تأثیر بپذیرند (مزاج اکتسابى). اگر مقدار آب، خاک،
هوا و آتش عنصرى در بدن انسان تناسب داشته باشد مزاج معتدل ایجاد مىشود و اگر یک
یا دو رکن کم یا زیاد شوند مزاجهاى دیگر پدید مىآیند (جدول 2). در این صورت،
مزاج غیر معتدل است که آن هم به دو دسته مفرد و مرکب تقسیم مىشود و هر کدام از
آنها هم
چهار قسم دارد. مزاج غیر
معتدل مفرد دربردارنده گرم، سرد، خشک و تر است و مزاج غیر معتدل مرکب گرم و خشک،
گرم و تر، سرد و تر، و سرد و خشک دارد.
منظور
از مزاج مفرد این است که تنها یک کیفیت مشترک بین دو رکن غلبه پیدا کرده و در
نتیجه نوع مزاج بر اساس خواص آن کیفیت مشخص مىشود؛ مثلًا، گرمى بین آتش عنصرى و
هواى عنصرى مشترک است؛ چون خشکى و رطوبت با یکدیگر خنثى مىشوند، ولى در مزاج مرکب
دو کیفیت با هم خواص خود را بروز مىدهند.
نمایش
تصویر
جدول 2: انواع مزاج غیر معتدل (ستاره نشان دهنده افزایش عنصرى خاص
است)
چنانکه
در جدول (2) نیز مىبینیم به مزاج گرم و خشک مزاج صفراوى، به مزاج گرم و تر مزاج
دموى، به مزاج سرد و تر مزاج بلغمى، و به مزاج سرد و خشک مزاج سوداوى نیز گفته
مىشود.
1.
مزاج سن:
جنین
انسان حرارت و رطوبت غریزى را که مایه حیات است، به هنگام انعقاد نطفه، از پدر و
مادر کسب مىکند. هرچه میزان این حرارت و رطوبت بیشتر باشد طول عمر آن شخص بیشتر
خواهد بود؛ البته به شرط اینکه از آن مراقبت کافى شود و برایش حوادث غیر طبیعى پیش
نیاید. مرگ شخص زمانى فراخواهد رسید که این حرارت و رطوبت پایان پذیرد. دوران حیات
انسان بر این اساس به چهار مرحله اصلى تقسیم مىشود[4] (جدول 3).
نمایش تصویر
جدول 3: مزاج افراد در سنین مختلف
-
مرحله رشد: از تولد تا سى سالگى است. در این مرحله بدن پیوسته در حال رشد است و
میزان حرارت و رطوبت آن بالاست. نوزاد بیشترین حرارت و رطوبت را دارد و به همین
علت است که بیشترین میزان رشد در این مرحله است. علت اختلال رشد، بنا به اعتقاد طب
سنتى ایران، به هم خوردن تعادل بین حرارت و رطوبت است؛ مثلًا کودکى که بیش از
اندازه فعالیت مىکند و حرارت او بیش از اندازه است رشد او دچار اختلال مىشود.
نکته
کاربردى: از این نکته مىتوان براى تسریع رشد کودکان کمک گرفت. از آنجا که
گرمى و ترى براى رشد لازم است، باید به نسبت کافى و مناسب حرارت و رطوبت به کودک
برسانیم؛ بنابراین، در سن رشد غذاهاى معتدلى که حرارت و رطوبت کافى دارند، مثل نان
گندم و گوشت مفیدند و مصرف بیش از اندازه خوراکىهایى مثل کاکائو، که باعث افزایش
حرارت و غلبه خشکى مىشوند، مضرند.
-
مرحله جوانى: بین سى تا چهل سالگى مرحله جوانى است، که طى آن رطوبت غریزى به
آرامى از دست مىرود و مزاج افراد رفتهرفته گرم و خشک مىشود. در این دوره فرد
مستعد بىخوابى و اضطراب است.
-
مرحله میانسالى: در مرحله میانسالى (از چهل تا شصت سالگى) قواى بدن به تدریج تحلیل
مىرود. در این دوره حرارت غریزى افت مىکند و مزاج به سمت سردى و خشکى مىرود.
انسان در این دوران مستعد بیمارىهاى سوداوى مانند بواسیر، واریس و افسردگى است.
-
مرحله پیرى: این مرحله با ضعف شدید در قوا همراه است و از شصت سالگى آغاز
مىشود. مزاج این افراد سرد و تر است. البته بیشتر حکما معتقدند که در سن کهولت
مزاجفرد متغیر و تابع شرایط محیط و رژیم غذایى است.
مزاج
بدن در سنین گوناگون همواره در تعامل با مزاج ذاتى و موروثى شخص است. بنابراین،
افرادى که به وراثت مزاج سرد و خشک دارند در سنین کهولت دچار تشدید علائم
سردى و خشکى مىشوند؛
درحالىکه در سن رشد حال بهترى دارند. برعکس، افراد با مزاج گرم و تر در ایام رشد
دچار مشکلات ناشى از غلبه گرمى و ترى مىشوند؛ درحالىکه در سنین بالا به اعتدال
نزدیکترند.[5]
2.
مزاج فصلها:
فصول
هم روى بدن انسان تأثیر مىگذارند و تغییراتى ایجاد مىکنند. فصل بهار گرم و تر
است. در این فصل افرادى که مزاج گرم و تر دارند (افراد دموى)، خصوصاً اگر در سن
رشد باشند، مشکلات بیشترى خواهند داشت؛ چون حرارت و رطوبت بر مزاج آنها غلبه پیدا
مىکند.
فصل
تابستان، گرم و خشک است؛ بنابراین علائم گرمى و خشکى در افرادِ با مزاج گرم و خشک
(صفراوى)، که در دوره جوانیهم به سر مىبرند، تشدید مىشود. در این فصل، این افراد
و همچنین آنها که فعالیت زیادى دارند، بهتر است بیشتر غذاهاى سرد و تر به خصوص
افرادى که مزاج گرم و خشک دارند مانند لبنیات و آب دوغ خیار و آبمیوه و هندوانه
بخورند.
فصل
پاییز سرد و خشک است. در این فصل بیمارىهاى پوستى، مانند اگزما و ترک پوست و
لبها و نیز بواسیر و افسردگى شیوع بیشترى پیدا مىکند. بهتر است در این فصل بیشتر
غذاهاى گرم و مرطوب مانند بادام، گوشت گوسفند، خورده شود.
فصل
زمستان سرد و تر و زمینهساز تشدید یا بروز بیمارىهاى بلغمى است. به همین علت در
افراد بالاى پنجاه سال در این فصل این بیمارىها شیوع بیشترى دارد. (جدول 4)
نمایش
تصویر
جدول 4: کیفیت فصلهاى مختلف
نکته
کاربردى: امروزه علت بیمارىهاى گوارشى بیشتر غلبه سردى است. افراد با مزاج
سرد وتر و همچنین افراد مسن، در زمستان، دچار ورم و درد مفاصل مىشوند. این اشخاص
معمولًا با خوردن غذاهاى گرمى بخش مانند سیر، سیاهدانه و زنجبیل احساس رضایت
بیشترى خواهند داشت.
3. مزاج جنس:
مزاج
مردان نسبت به زنان گرمتر و خشکتر است؛ درحالىکه مزاج زنان بیشتر به سردى و ترى
متمایل است. به همین علت خانمها بیشتر از آقایان دچار بیمارىهاى سرد و تر، مانند
ورم و درد مفاصل مىشوند.
4.
مزاج مکانها:
مکانهاى
گوناگون در مزاج افراد تأثیر متفاوتى مىگذارد و مزاج افراد هر منطقه نیز به
جغرافیاى آنجا وابسته است. مزاج مردم مناطق کوهستانى، مثل دماوند، سرد و خشک است و
جوانان با مزاج گرم در فصل تابستان بهتر است به ییلاق بروند و از هواى روحافزا و
چشمههاى خنک آنجا بهره ببرند.
مزاج
ساکنان مناطق بیابانى، مانند استان یزد، گرم و خشک است.
مزاج
ساکنان مناطق کنار دریا، که کوه در جنوب آنها واقع شده، مثل حاشیه شمال و حوالى
دریاى مازندران، سرد و تر است. مردم این نواحى به علت رطوبت بالا معمولًا آرام و
صبورند و از طرفى بیمارىهاى مَفصلى، به خصوص در خانمها، شیوع بیشترى دارد. به
همین علت نیز، حکما از قدیم در رژیم غذایى مردم این مناطق به اشکال گوناگون پیاز و
سیر قرار دادهاند و نیز پاشیدن سیاهدانه روى نان در این مناطق سنتى دیرینه است.
نکته
کاربردى: از این نکته مىتوان در تنظیم مزاج بدن استفاده کرد؛ مثلًا اگر
مهندس راهسازى جوانى که عصبى و حساس است در فصل تابستان براى کار به منطقه کویرى
کشور برود، چون تمام عوامل مؤثر بر مزاج به سمت گرمى و خشکى گرایش دارد و استعداد
ابتلا به بیمارىهاى مزاج گرم در این شخص زیاد است، براى پیشگیرى از بروز مشکل
بهتر است کاهو، سکنجبین و آب فراوان بخورد، هیجان زده و عصبانى نشود، با آب خنک
حمام کند و از غذاهاى گرمى بخش، مثل فلفل و سیر بپرهیزد. همچنین غذاهاى سرد و
رطوبت بخش بخورد.
5.
مزاج اعضا:
مزاج
اعضاى بدن انسان از نظر ترکیب نسبى ارکان متفاوت است. علت این تفاوت در وظیفه و
عملکردى است که بر عهده آنها قرار گرفته. (جدول 5) مثلًا قلب گرمترین و خشکترین
عضو بدن است؛ زیرا تنها عضو پرحرکت است و لازمه حرکت زیاد حرارت و خشکى زیاد است.
اگر قلب این حرارت و خشکى را از دست بدهد بزرگ، تنبل و دچار نارسایى مىشود.
کبد
گرمترین و مرطوبترین عضو است. زیرا مهمترین عامل رشد و تغذیه بدن است و رشد و
نمو بدن با گرمى و رطوبت کافى بهوجود مىآید.
استخوان سردترین عضو است و
غلبه خاکعنصرى در آن باعث سخت بودن و ثبات مىشود. غلبه رطوبت بر استخوان سبب
نرمى استخوان مىشود.
چربى،
سرد و تر است و افرادى که کم فعالیت مىکنند دچار تجمع چربى و پدیده چاقى مىشوند.
مغز هم سرد و تر آفریده شده تا به علت ورود اطلاعات فراوان دچار غلبه گرمى و خشکى
نشود. غلبه گرمى و خشکى بر مغز موجب تحریکپذیرى، بىخوابى و اضطراب مىشود.
پوست،
بهویژه پوست دست و انگشتان، معتدلترین عضو بدن است.
نمایش
تصویر
جدول 5: تفاوت مزاج اندامهاى مختلف بدن
سه.
اخلاط
خلط،
جسم روان و مرطوبى است که در نتیجه تغییرات انجام شده روى غذا در بدن پدید مىآید.
غذا در پى ترشحات دهان و معده، جویدن و حرکات دستگاه گوارش به مادهاى شبیه سوپ جو
(کیلوس معدى) تبدیل مىشود. این ماده سوپمانند از راه عروق ماساریقا
(مزانتریک)[6] به کبد
مىرود و آنجا نیز با حرارت کبدى به کیموس کبدى تبدیل مىشود؛ به عبارت دیگر، غذا
در پى تغییرات و تبادلات در سیستم گوارشى به اخلاط تبدیل مىشود.
بدن
داراى سه نوع هضم است: هضم اول، معدهاى و نتیجه آن کیلوس معدهاى، و ماده دفعى آن
مدفوع است؛ هضم دوم، کبدى و نتیجه آن کیموس کبدى، و ماده زاید آن ادرار است؛ هضم
سوم، عضوى و ماده دفعى آن عرق است.
هر
کدام از اعضاى بدن از همه اخلاطى که در سراسر عروق در حال گردش است به میزان نیاز
و به تناسب وظیفه و مزاج خود برداشت مىکنند؛ مثلًا استخوان بیشتر از خلط سودا
استفاده مىکند، تا ثبات و استحکام بیشترى داشته باشد.
اختلال
در مواد اولیه و اختلال در هریک از مراحل هضم باعث اختلال در تولید متعادل اخلاط
مىشود. توضیح اینکه براى تولید خلط خوب باید غذاى مناسب و با ترکیباتِ درست خورده
شود، تا از آن اخلاط سالم تولید شود (کیلوس معدهاى طبیعى). همچنین باید هضم، جذب
و حرارت به مقدار کافى باشد. زیرا ممکن است فرد غذاى سالم بخورد، ولى دستگاه گوارش
یا اعضاى دیگر مشکل داشته باشند و اخلاط ناسالم تولید کنند.[7]
کیموس
کبدى دربردارنده چهار خلط به نام سودا، بلغم، دم و صفراست. تعادل این اخلاط نقش
مهمى در حفظ سلامتى دارد. بسیارى از بیمارىها در پى به هم خوردن تعادل آنها عارض
مىشود. اگر اخلاط ایجاد شده سالم و از نظر کمیت و کیفیت معتدل باشد، موجب سلامتى
بدن، و اگر ناسالم باشد، زمینه بروز بیمارىها فراهم مىشود. هر یک از اخلاط کیفیت
و وظیفه ویژه دارد: صفرا گرم و خشک، دم (خون) گرم و تر، بلغم سرد و تر، و سودا سرد
و خشک است.
خلط
دم بیشترین حجم اخلاط را دارد. حرارت کافى دیده و تغذیه بافتها، رشد و نمو، و
تأمین انرژى بدن را بر عهده دارد.
خلط
بلغم از نظر حجم در مرتبه دوم است. حرارت کمترى دیده و خام است، ولى براى تبدیل به
خلط دم بر اثر حرارت، آماده است. بلغم همچنین با رطوبت خود باعث تسهیل حرکات مفصلى
و جلوگیرى از خشکى سایر اعضا مىشود.
خلط صفرا با حجم کم باعث
رقیق شدن خون و نفوذ آن در مویرگها و مجارى ظریف و تنگ مىشود. همچنین با تحریک
دستگاه گوارش احساس دفع ایجاد مىکند و در تغذیه برخى اعضا، مانند ریه نقش دارد.
خلط
سودا در تغذیه برخى اعضا، مانند مو و ناخن، دخالت دارد و موجب تحریک و افزایش
اشتها مىشود.
چهار.
اعضا (اندامها)
عضو
یا اندام از ترکیب اخلاط پدید مىآید. اندامها مفرد یا مرکباند. اندام مفرد آن
است که اجزاى تشکیل دهندهاش یکسان است. این اندامها شامل استخوان، غضروف، وتر،
عصب، شریان، ورید، غشا، پوست، چربى، گوشت، مو، ناخن و رباط است. اندام مرکب به
اعضاى بدن گفته مىشود که از اندامهاى مفرد تشکیل شدهاند؛ مانند چشم، گوش و دست.[8]
پنج.
ارواح و قوا
منظور
از ارواح (جمع روح) اجسام لطیفى است که از بخارهاى اخلاط پدید مىآیند؛ همان روح
طبى که در حیطه علوم طبیعى درباره آن بحث مىشود و با روح مجرد غیر مادى که در
علوم الاهى به آن پرداختهاند متفاوت است. روح طبى داراى لطافت، سیالیت و حرکت
است. جسم لطیف یعنى چیزى که با چشم درک نمىشود، ولى وجود دارد؛ مثلًا هوا جسم
لطیف است، ولى چون دیده نمىشود وجود آن را باید با استدلال ثابت کرد. قوا (جمع
قوه) نیز نیرویى است که از حرکت روح حاصل مىشود.
ارواح
و قوا در بدن انسان به سه دسته تقسیم مىشوند: طبیعى، نفسانى و حیوانى. روح حیوانى
قواى حیوانى، روح نفسانى قواى نفسانى و روح طبیعى قواى طبیعى را پدید مىآورند.
جایگاه
روح طبیعى، کبد است و وظیفه آن تغذیه و رشد نمو بدن است. قواى طبیعى در تغذیه
بافتها و اندامها نقش دارند.
جایگاه
روح نفسانى در مغز و وظیفه آن حس، حرکت و تدبیر است. قواى نفسانى باعث حس، حرکت و
تدبیر مىشود.
جایگاه
روح حیوانى قلب است و از راه شریانها در سراسر بدن انتشار مىیابد. وظیفه آن
رساندن نسیم تازه، دور کردن
بخارات اعضا و ایجاد خوف و غضب است. قواى حیوانى باعث ایجاد حرکت، انرژى و اعمال
حیاتى مىشود.[9]
(جدول 6)
نمایش
تصویر
جدول 6: قوا و وظایف آنها
شش.
افعال
به
نتیجه حاصل از عملکرد قوا فعل مىگویند. هدف از تمامى امور طبیعى آن است که فعل
کامل و صحیح انجام بگیرد؛ مثلًا چشم توانایى درست دیدن پیدا کند یا عضلات با
هماهنگى یکدیگر باعث ایجاد حرکت شوند.
امور
طبیعى زنجیرهاى به هم پیوستهاند که صحت و تعادل تمام قسمتهاى این زنجیره براى
رسیدن به عملکرد صحیح لازم است. اهمیت افعال این است که با بررسى این زنجیره
مىتوان علت هر نقص عملکرد یا بروز هر اختلال در سلامتى انسان را کشف کرد. از نقص
یک فعل مىتوان به اختلال قوا یا ارواح مربوط به اندام مسئول آن فعل و از آنجا به
بروز اختلال در عضو، اختلالات خلطى و مزاجى فرد و سرانجام به اختلال در یک رکن پى
برد. اساس تشخیص و درمان در طب سنتى ایران بر همین پایه است. (شکل 1)
نمایش تصویر
شکل 1: از اختلال در فعل و عملکرد، به اختلال در مزاج و رکن پى برده
مىشود.
2.
اسباب و علل
علت
ایجاد تغییرات در بدن انسان و عوامل مؤثر بر آن و چگونگى بروز بیمارى (اتیولوژى)
که در آن به شناخت دو موضوع توجه مىشود: علل حفظ سلامتى و علل ایجاد مرض و
بیمارى.
سلامتى
یعنى آنکه تمامى افعال[10] سیر طبیعى خود را داشته و
خالى از هرگونه اختلال و نقص باشند.
مرض
وقتى است که افعال از حالت طبیعى خود خارج شده و بدن عملکرد صحیح نداشته باشد.
تقسیمبندى اختلالات فعل و عملکرد: اختلال در عملکرد یا فعل به سه شکل اتفاق
مىافتد:
-
تغییر در فعل:[11]
مثلًا به جاى انقباض، انبساط صورت بگیرد.
-
نقصان در فعل: فعل بهصورت کامل انجام نمىشود؛ مثل ضعف عضلانى در میاستنى گراویس.
-
بطلان در فعل: عملکرد عضو کاملًا دچار اختلال شده باشد و عضو انجام وظیفه نکند؛
مثل فلج عضلات پس از سکته مغزى.
تقسیمبندى
بیمارىها
بیمارىها
به دو دسته کلى مفرد و مرکب تقسیم مىشوند:
یک.
بیمارىهاى مفرد که بر سه نوعاند:
1.
تابع سوء مزاج 2 . تابع سوء هیئت
ترکیب[12] 3 . تابع تفرق
اتصال
دو.
بیمارىهاى مرکب که ترکیبى از موارد فوقاند.
دستهبندى بیمارىهاى مفرد یک. بیمارىهاى تابع سوء مزاج
هرگاه
مزاج عضو یا مزاج شخص طبیعى نباشد، مرض تابع سوء مزاج رخ مىدهد؛ بهطورى که یک
اندام یا کل بدن از مزاج معتدلى که براى آن مناسب است دور مىشود. بیمارىهاى تابع
سوء مزاج به دو دسته ساده و مادى تقسیمبندى مىشوند.
-
سوء مزاج ساده: یعنى مزاج یک عضو یا کل اندامها به علتى خارجى و گذرا تغییر کند؛
مثلًا شخص در معرض سرماى بیش از حد قرار گیرد و یک عضو یا کل بدنش دچار سرمازدگى
شود (سوء مزاج سرد ساده). سردرد ناشى از گرماى آفتاب نیز مثال دیگرى از سوء مزاج
ساده است. نکته قابل توجه اینکه معمولًا بعضى از سوء مزاجهاى ساده خارجى، به دلیل
نداشتن زمینه داخلى، آسانتر درمان مىشوند.
-
سوء مزاج مادى: زمانى ایجاد مىشود که خلطى بهطور غیر طبیعى کیفیت بدن را دگرگون
سازد و در نتیجه آن مزاج یک اندام یا کل بدن دچار تغییر شود.
چنانچه
در مبحث مزاجهاى غیر معتدل اشاره شد، سوء مزاجها نیز مىتوانند، برحسب کیفیت
غالب، مفرد یا مرکب باشند. بنابراین، هر کدام از انواع سوء مزاجِ ساده یا مادى
مىتواند به دو نوع مفرد یا مرکب و هر یک به هشت دسته دیگر تقسیم شود که در مجموع
16 نوع سوء مزاج خواهیم داشت.
نمایش
تصویر
جدول 7: تقسیم بندى انواع سوء مزاج
نکته:
با توجه به اینکه سوء مزاج مىتواند ساده یا مادى باشد و هرکدام از این دو نوع
مىتواند با یک یا دو کیفیت بر مزاج تأثیر بگذارد، در سادهترین دستهبندى اسباب و
علل بیمارى، یک مرض (مثلًا سردرد) مىتواند حد اقل 16 سبب داشته باشد که هر کدام
درمان خاص خود را دارد.
اسباب سوء مزاج مفرد 1. سببهاى سوء مزاج گرم
-
حرکت معتدل:[13]
حرکت موجب حرارت مىشود که این امر مىتواند جسمانى مثل ورزش و یا نفسانى مثل خشم
باشد.
-
عفونت سده و بستهشدن مسامات: این امر موجب مىشود حرارت درون بدن بماند و به
دنبال احتقان، حرارت سبب بروز گرمى شود.
-
عامل گرمى بخش بالفعل: مانند گرمى آفتاب و حرارت آتش.
-
عامل گرمى بخش بالقوه: مانند مصرف غذاها و داروهاى گرم (مصرف داخلى یا خارجى).
2.
سببهاى سوء مزاج سرد
-
حرکت بیش از حد: به دلیل تحلیل بیش از اندازه حرارت غریزى.
-
بىحرکتى زیاد: به علت کثرت و احتقان مواد سرد در بدن و عدم تحلیلِ طبیعى که در
حرکت رخ مىدهد.
-
کمخورى بیش از حد: به علت کاهش تولید خون.
-
پرخورى: حرارت بدن از هضم غذاى اضافى عاجز شده و این مسئله باعث خاموش شدن حرارت
غریزى مىشود.
-
گشادگى بیش از حد مسامات: سبب انتشار حرارت و تحلیل آن مىشود.
-
بستهشدن بیش از حد مسامات: دفع نشدن بخار و دخان از بدن و تجمع آن در بدن، سبب
خاموش کردن حرارت غریزى مىشود.
-
عامل سرد کننده بالفعل: مثل سردى هوا، آب سرد و یخ.
-
عامل سرد کننده بالقوه: مثل مصرف غذاها و داروهاى سرد (داخلى یا خارجى).
3.
سببهاى سوء مزاج خشک
-
مواجهه با خشکى بالفعل: مانند آتش و هواى گرم و استحمام در آبهاى مجفف و قابض.
-
استفاده از عامل خشک کننده بالقوه: مثل غذاها و داروهاى خشککننده (بادمجان، سرکه،
نمک و سایر داروهاى مُجَفَّف).
- فزونى حرکت[14] بیش از حد
اعتدال: در حدى که با بالا بردن حرارت، رطوبات طبیعى بدن را از بین برده و شخص را
مستعد بیمارىهاى خشک کند.
-
کمخورى: کمى غذا[15]
به علت ایجاد نقصان در جایگزینى رطوبتهاى بدن باعث خشکى مىشود.
4.
سببهاى سوء مزاج تر
-
پرخورى: خوردن غذاى زیاد براى کسى که بدنش به اندازه حرارت دارد موجب افزایش تولید
خلط خون و براى کسى که حرارت کمترى دارد باعث افزایش تولید خلط بلغم مىشود. در هر
صورت، خون و بلغم هر دو تر بوده و موجب افزایش ترى بدن مىشوند.
-
برخورد با عامل تر کننده بالفعل: مثل حمام مرطب.
-
استفاده از عوامل رطوبت بخش بالقوه: مثل بیش از اندازه خوردن غذاها و داروهاى
رطوبتزا (مصرف خارجى یا داخلى).
-
بىحرکتى زیاد: حرکت باعث تحلیل رطوبتهاى بدن و بىتحرکى سبب تجمع رطوبت مىشود.
-
استفاده نکردن از تحلیل برندهها یا محللات.
-
بروز نکردن استفراغ طبیعى: به سبب دفع نشدن رطوبتها، ترى در بدن افزایش مىیابد.
-
از دست دادن یا استفراغ خلط خشککننده (مجفف).
نکته:
اگر کسى در مناطق مرطوب زندگى مىکند، تدابیرى بیندیشد که دچار بیمارىهاى سوء
مزاج تر نشود. چنانچه دقت شود معمولًا این دستورات بهداشتى در آداب و فرهنگ
ایرانیان به چشم مىخورد؛ مثلًا در شمال کشور ماست را با سیر مىخورند یا در سایر
مناطق بسته به خوراکىهاى گرمى بخشى که در دسترس مردم است مزاج غذاى خود را تعدیل
مىکنند؛ خوردن ماست با گردو، کشمش، سیر، موسیر، نعناع، آویشن، پونه و ...
نمونههایى از فرهنگ حفظ سلامتى در ایران است که در بخش حفظ الصحه بیشتر درباره آن
بحث خواهد شد.
دو. بیمارىهاى تابع سوء
هیئت ترکیب
در
این دسته از بیمارىها در شکل ظاهرى اعضا اختلال به وجود مىآید (جدول 8).
نمایش
تصویر
جدول 8: تقسیمبندى انواع بیمارى تابع سوء هیئت ترکیب
سه.
بیمارىهاى تابع تفرق اتصال
این
بیمارىها وقتى پیش مىآیند که پیوندهاى طبیعى اندامهاى مفرد یا مرکب بدن از بین برود،
مانند شکستگى استخوان (عضو مفرد) یا قطع انگشت (عضو مرکب).
اسباب
حفظ سلامتى
شش
اصل ضرورى براى زندگى سالم (سِتّة ضروریه)
در
طب سنتى ایران حفظ تندرستى در درجه اول اهمیت بوده و درمان بیمارى وظیفه دوم پزشک
است. سالم ماندن نیز، مانند بیمار شدن، نتیجه علل و عواملى است که باید به آنها
توجه کرد. در آموزههاى طب سنتى ایران به این دسته از علل (شش اصل ضرورى و مهم)
پرداخته شده است. اگر این اصول حالت اعتدال داشته باشند موجب حفظ سلامتى (حفظ
الصحه) مىشوند و در غیر این صورت زمینه بروز بیمارىها فراهم مىشود.[16]
سید
اسماعیل جرجانى در خفى علایى درباره سته ضروریه آورده است: «اسباب تندرستى و
بیمارى شش نوع است و طبیبان آن را اسباب السّته گویند و آن هواست، حرکت و سکون،
خواب و بیدارى، طعام و شراب، استفراغ و احتقان و اعراض نفسانى.»[17]
اصل اول: هوا
حکما
براى هوا ارزش خاصى قائل بودند و به نقش هواى سالم در حفظ سلامتى توجه داشتند. هوا
تأثیر مهمى در قلب و روح حیوانى دارد و این روح خود بر روح نفسانى و طبیعیاثر
مىگذارد. به عبارت دیگر هوا بر همه افعال و حرکات بدنى تأثیر دارد.
وضعیت
هوا تابع فصول، جغرافیا و محل زندگى است. چهبسا تغییر درجه هوا طى روز، فصول
گوناگون و همچنین آلودگى هوا تعادل بدن را به هم بزند. رعایت مسائل خاص در شرایط
گوناگون آب و هوایى در حفظ حرارت بدن و سلامتى و بیمارى نقش دارد.
اصل
دوم: حرکت و سکون
موجیم
که آسودگى ما عدم ماست
ما
زنده به آنیم که آرام نگیریم[18] زندگى حرکت و حرکت زندگى است
انسان در هر لحظه یا داراى حرکات ارادى و یا حرکات غیر ارادى است و بدون این
حرکات، حیات معناى خود را از دست مىدهد. تمامى حرکات حرارت را افزایش مىدهند و
موجب کاهش رطوبتهاى بدن مىگردند و استراحت، رطوبتهاى بدن را بازمىگرداند و
قواى لازم براى حرکات بعدى را فراهم مىآورد. بدون حرکت و فعالیتهاى ارادى مانند
راه رفتن، دویدن، سخن گفتن و شنا کردن بشر دچار مرگ تدریجى مىگردد. قرآن کریم
مىفرماید:
...
فَامْشُوا فِى مَنَاکِبهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ ...؛[19] ... بر شانههاى آن (پستى و
بلندىهاى زمین) راه بروید و از روزىهاى خداوند بخورید ....
خوردن
بدون فعالیت زمینهساز بسیارى از بیمارىها است. البته حرکت بیش از اندازه نیز به
خصوص اگر تکرار شود با ایجاد حرارت زیاد و در طى زمان فرد را دچار سردى و خشکى و
مستعد بیمارىهاى سوداوى مىنماید. افراد مختلف نیاز متفاوتى به فعالیت و استراحت
دارند و رعایت تعادل حرکت و سکون با توجه به وضعیت مزاجى فرد ضرورى است. افراد
صفراوى مزاج بهتر است کمتر فعالیت کنند و استراحت کافى را فراموش ننمایند و
بلغمىها سعى کنند
فعالیت بیشتر و منظم داشته
باشند. براى دموىها حرکات خوب است و تنبلى را از آنها دور مىنماید. براى
سوداوىها حرکت معتدل مناسب است.
اصل
سوم: خواب و بیدارى
تعادل
خواب و بیدارى در حفظ سلامتى و درمان بیمارىها اهمیت دارد، ولى امروزه کمتر به
این مسئله توجه مىشود. به هم خوردن تعادل خواب و بیدارى زمینهساز بیمارىهاى
گوناگون است. خواب تمامى نیروهاى طبیعى شامل هضم، سوخت و ساز، دفع سموم و قواى
مغزى را تقویت مىکند و باعث تجدید قواى اندامها، ترمیم بافتهاى صدمهدیده و در
کل موجب بازگرداندن سلامتى به بدن مىشود. بهترین زمان خواب از ساعت ده شب تا سحر
است. لازم است صرف شام دستکم سه ساعت قبل از خواب باشد و فرد بین پانزده تا سى
دقیقه پس از شام راه برود.
معمولًا
خواب افراد بلغمى و دموى مزاج بیشتر است، اما انرژى افراد سوداوى و صفراوى با خواب
کمتر دوباره تأمین مىشود. خواب طولانى در بدن شخص صفراوى، به علت ایجاد سردى و
رطوبت، به کاهش حرارت بدن کمک مىکند. بر عکس، شخص بلغمى با خواب طولانى دچار
افزایش خلط بلغم مىشود.
کودکان
معمولًا بیشتر مىخوابند؛ زیرا رطوبت بیشترى دارند و به تدریج و با افزایش سن که
رطوبت مزاجى کاهش مىیابد، خواب کمتر مىشود.
بیدارى
ظاهر را گرم و باطن را سرد مىکند؛ درحالىکه خواب ظاهررا سرد ولى باطن را گرم
مىکند؛ در نتیجه خون متوجه قسمت داخلى بدن مىشود و اعمال دستگاه گوارش، مانند
هضم و جذب، به بهترین وجه انجام مىشود. اگر کسى بیش از اندازه بخوابد، کمکم برخى
اعمالش مختل و دچار ضعف مىشود، حافظهاش افت مىکند، مزاجش سرد و بیمارىهاى
مفصلى و بلغمى در او زیاد مىشود.
نکته
کاربردى: خواب روز براى بیماران مفصلى با عملکرد نادرست مزاج بلغمى پسندیده
نیست و موجب شدت بیمارى، افزایش وزن و اشتهاى کاذب مىشود. همچنین بیدارى شبانه
براى بیماران عصبى با سوء مزاج صفراوى مناسب نیست.
اصل
چهارم: خوردنىها و آشامیدنىها
غذا
در حفظ سلامتى انسان اهمیت خاصى دارد. از نظر طب سنتى ایران، انسانها با یکدیگر
تفاوت مزاجى و ساختارى
دارند. بنابراین، لازم است پزشک با شناخت مزاج شخص و توجه به مشخصات ساختارى او
غذا و دارویى مناسب تجویز کند. غذا ماده مصرفى سوختوساز بدن است و نیز بر اعضاى
بدن اثر مىگذارد؛ یعنى با توجه به کیفیت مزاجى خود و همچنین اعضاى بدن آثار مفید
یا زیانبار از خود به جاى مىگذارد و بر جسم و روان شخص تأثیر مىنهد. محمد بن
زکریاى رازى اولین تدبیر درمانى براى بیماران را اصلاح یا تجویز رژیم غذایى
مىدانسته است.[20]
بسیارى
از شرایط زندگى، مانند تغییرات فصلى دما و آلودگى هوا، خارج از اراده و خواست فرد
است؛ ولى غذا خوردن را مىتوان کاملًا برنامهریزى کرد. آموزش تغذیه صحیح ابزار
مهم سلامتى است که پزشک باید بیماران خود را با آن آشنا کند. این روش را به راحتى
مىتوان آموزش داد و براى مردم درکپذیر است و از نظر اجرایى نیز با مشکل خاصى
مواجه نیست.
تئورىهاى
مختلف درباره علت گرمى و سردى غذاها و د اروها: دراینباره که چرا
برخى خوراکىها مانند خرما، عسل و فلفل گرمى و بعضى دیگر در بدن سردى ایجاد مىکند
نظریههاى متفاوتى وجود دارد که در اینجا به بعضى از آنها اشاره مىشود:
-
شبکه خودکار عصبى با ورود مواد غذایى به بدن به فعالیت مىپردازد. مواد گرم فعالیت
شبکه سمپاتیک، و مواد سرد فعالیت شبکه پاراسمپاتیک را افزایش مىدهد.
-
مواد غذایى با ورود به بدن سیستم غدد درونریز را متأثر مىکند. مواد گرم فعالیت
غده تیروئید و ترشح تیروکسین را افزایش مىدهد و در نتیجه سوخت و ساز پایه و تولید
انرژى بالا مىرود. مواد سرد فعالیت تیروئید و ترشح تیروکسین را کاهش مىدهد و
سوخت و ساز پایه و تولید انرژى کم مىشود.
-
با ورود غذا به بدن شبکه عصبى ارادى و خودکار و غدد درونریز تأثیر مىپذیرند.
موادى که سطح فعالیت سراسرى شبکه عصبى و غدد درونریز را بالا مىبرند گرم و موادى
که فعالیت آن را کاهش مىدهند، سرد نامیده مىشوند.
-
برخى از غذاها با ورود به بدن تولید آنزیمهاى گوارشى را افزایش مىدهند. این مواد
گرماند. این نظریه جزئى از
نظریه سوم است؛ زیرا تولید آنزیمهاى گوارشى و ترشح آن در پى تأثیر شبکه اعصاب و
غدد درونریز انجام مىشود.[21]
اصطلاحات
تغذیه
در
طب سنتى ایران، بنا بر تجربه قرنهاى متمادى، غذاها را به هجده دسته تقسیم
کردهاند که در جدول 9 به آنها اشاره شده است.
لطیف:
غذایى است که وقتى بدن روى آن اثر مىکند به سرعت هضم مىشود، اندامها از آن
استفاده مىکنند و قواى تدبیر کننده بدن به سرعت آن را آماده مصرف مىکند. این
دسته از غذاها براى افرادى مناسب است که تازه از بیمارى بهبود یافتهاند یا افرادى
که فعالیت ذهنى بسیار دارند و نباید مواد زاید در بدنشان جمع شود؛ مانند زرده تخم
مرغ عسلى.
کثیف
(متکاثف): غذاى کثیف یا درهم فشرده غذایى است که قواى طبیعت براى هضم و
استفاده از آن باید زحمت بسیار بکشد تا آماده مصرف اندامها شود. از طرف دیگر مواد
زاید آن هم زیاد است. این دسته از غذاها براى افرادى که فعالیت بسیار یا کارهاى
دشوار بدنى دارند، مانند کشاورزان و ورزشکاران، مناسب است؛ مانند گوشت گوساله.
معتدل:
غذاى معتدل براى افراد با مزاج معتدل و فعالیت متوسط مناسب است.
صالح
الکیموس (یا کیموس خوب): غذاهایى است که از هضم آنها اخلاط متعادل و
صالح ایجاد مىشود؛ یعنى میزان خون، بلغم، صفرا و سودایى که از آنها ایجاد مىشود
متناسب است و مزاج فرد را زیاد تغییر نمىدهد.
فاسد
الکیموس (یا کیموس بد): غذاهایى است که از هضم آنها اخلاط غیر معتدل
و ناصالح تولید مىشود. اگر مقادیر زیاد و مکرر از این غذاها استفاده شود، بیمارى
ایجاد مىکند؛ مانند سوسیس، کالباس، قارچ، کشک، پنیر و نان تخمیر نشده.
کثیر
الغذا: غذایى که مقادیر عمدهاى خلط ایجاد و در صورت هضم قوت بسیار تولید
مىکند و بدن و اندامها را مدت طولانى از صرف غذاى مجدد بىنیاز مىکند؛ مانند
زرده تخم مرغ عسلى و گوشت بره.
قلیل
الغذا: غذایى که قوت کمترى تولید مىکند و بیشتر مایه پر کردن شکم است؛
مانند کاهو.
متوسط الغذا: حد میانى خوراکىهایى است که انرژى زیاد یا کم تولید مىکنند.
نمایش
تصویر
جدول 9: اقسام هجده گانه غذا از دیدگاه طب سنتى ایران
شش
مزه مهم. یکى از نکات مهم در تغذیه بر اساس طب سنتى ایران توجه به مزه
غذاهاست. معمولًا هر مزه کیفیت خاصى دارد. (جدول 10)
نمایش
تصویر
جدول 10: ارتباط مزه غذا با کیفیت آن
ترش: خوراکىهاى ترش مانند آبغوره، آبلیمو، سماق و سرکه، پس از ورود به
بدن، سردى و خشکى را افزایش مىدهند و هرچه ترشى آنها بیشتر باشد سردى و خشکى
بیشترى ایجاد مىکنند. افراط در خوردن این مواد بر دستگاه تنفسى و عصبى تأثیر
زیانبار دارد و باعث تشدید سرفه مىشود و افراد سوداوى از مصرف آنها صدمه
مىبینند.
تلخ:
خوراکىهاى تلخ، گرمى و خشکى بدن را افزایش مىدهند، خون را رقیق مىکنند و امکان
خونریزى را افزایش مىدهند؛ اما دستگاه گوارش را از مواد زاید، لزج و بلغمى پاک
مىکنند.
شیرین:
خوراکىهاى شیرین گرم و ترند و پس از گوشت و نان مناسب، جزء غذاهاى اصلى محسوب
مىشوند.
شور:
خوراکىهاى شور، گرم و خشکاند. نمک طعام سرآمد این خوراکىها است. مصرف به اندازه
این مواد بلغم را از بین مىبرد و اشتها را افزایش مىدهد.
تند:
خوراکىهاى تند گرم و خشکاند و مصرف گهگاه آنها براى افراد بلغمى مناسب است، اما
بر افراد صفراویمزاج آثار تحریک کننده دارد.
بىمزه:
خوراکىهاى بىمزه سرد و ترند و مصرف بیش از اندازه آنها قوت بدن و توان اعضا را
کاهش مىدهد.
تفاوت
رژیم غذایى در فصلهاى گوناگون: هر فصل مزاج خاصى دارد.
بنابراین، باید رژیم غذایى فرد متناسب با خصوصیات فصلى تغییر یابد تا تعادل مزاجى
به هم نخورد.
در
فصلهاى گرم، به خصوص تابستان، خوردن غذاهاى سردىبخش و رطوبتبخش مانند ماست و
خیار، پنیر و هندوانه توصیه مىشود و در فصلهاى سرد، به خصوص زمستان، خوردن
غذاهاى گرمى بخش مانند کره، عسل، بادام و فندق همراه غذاهاى اصلى توصیه مىشود.
اصل
پنجم: استفراغ و احتباس
استفراغ
(پاکسازى) از ریشه فراغت و در طب به معنى تخلیه بدن از مواد نامتعادل و غیر طبیعى
است؛ به عبارت دیگر استفراغ یعنى زدودن سموم و مواد زایدى که در هر یک از مراحل
هضم و سوخت و ساز ایجاد مىشود. این مواد زاید هر روز در بدن ایجاد مىشود و لازم
است از راههاى خروجى طبیعى بدن دفع شوند. اگر فردى به اندازه کافى غذا بخورد، اما
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (ویژه علوم پزشکى)، ص: 208
دفع، ادرار یا تعریق کافى
نداشته باشد دیر یا زود دچار مشکل خواهد شد؛ چنانکه عکس آن، فرد را دچار مشکل
مىکند. این مفهوم با معنى امروزى استفراغ (خروج غذاى موجود در معده از طریق دهان)
متفاوت است. حکما به این واکنش بدن (قِى) مىگفتند.
احتباس
به نگهداشتن مواد ضرورى در حد نیاز بدن، و استفراغ به تخلیه بدن از مواد نامتعادل
و غیر طبیعى گفته مىشود. دو پدیده احتباس و استفراغ متضادند و تعادل عملکرد آنها
ضامن سلامتى انسان است. گاهى قوه تدبیر کننده بدن بهصورت طبیعى موجب اسهال مىشود
و مواد زاید را از طریق دستگاه گوارش دفع مىکند یا گاهى حجم ادرار را کم یا زیاد
مىکند.
پاکسازى
بر دو نوع است: طبیعى و درمانى. پاکسازى طبیعى مانند دفع مواد سمى از طریق بازدم
و ریه، مدفوع، ادرار، عرق، عادت ماهانه، عطسه، سکسکه، دفع باد، جمع شدن صبحگاهى
ترشحات در گوشه چشم، ترشحات واژن و دفع منى است. دفع مواد سمى از این راهها باید
به اندازه متعادل باشد. در صورت افزایش و کاهش هر کدام ممکن است به بیمارى
بینجامد.
نوع
دیگر پاکسازىهاى طبیعى وقتى اتفاق مىافتد که مواد زاید بیش از اندازه در بدن
جمع شود؛ در این صورت بدن سعى مىکند به طریقى مواد زاید را دفع کند. این دفع از
طریق اسهال، خونریزى از بینى، سرفه یا تب و آب ریزش بینى انجام مىشود. در این
نوع از استفراغهاى طبیعى معمولًا علائم خفیف و مدت آن محدود است. در این موارد
بدن در حال تلاش براى حفظ تعادل خود است و فرد و پزشک، ضمن اینکه مراقباند که
مشکلى پیش نیاید، باید به قواى طبیعى بدن فرصت دهند تا به دفاع طبیعى خود بپردازد.
نوع
دوم پاکسازى به کمک پزشک انجام مىشود (پاکسازى درمانى). در این مورد اگر مواد
زاید و سموم در بدن ذخیره شوند و بدن نتواند آنطور که لازم است آن را دفع کند و
به کمک طبیب نیاز باشد، وى از یکى از روشهاى پاکسازى مانند ایجاد اسهال، تعریق،
افزایش ادرار، فصد یا حجامت کمک مىگیرد.
اسهال
نوعى پاکسازى کلى دستگاه گوارش از طریق رودههاست. این روش با استفاده از داروهاى
خاص و با رعایت شرایط خاص بیمارى و فرد بکار مىرود. دستگاه گوارش در ایجاد
بیمارىها و درمان آنها نقش عمدهاى دارد و اسهال هم در پاکسازى بدن تأثیر مهمى
دارد.
تحقیقات
جدید نیز همین مطلب را تأیید مىکنند؛ مثلًا در مطالعهاى بالینى که درباره همین
موضوع انجام شده است افراد
را به دو گروه تقسیم کردند و میزان سموم خونى خاص محلول در چربى را، که به علت
استفاده از سموم کشاورزى و حشرهکشها روزبهروز در طبیعت و سپس در بدن انسان
افزایش مىیابد، اندازه گرفتند. گروه اول را چند روز با داروهاى مسهل مناسب درمان
کردند و از گروه دوم فقط مراقبت کردند. بار دیگر سطح سموم خونى را در هر دو گروه
اندازهگیرى کردند. نتیجه این تحقیق نشان داد که با ایجاد اسهال مناسب به تجویز
طبیب مىتوان میزان سموم تجمع یافته در بدن را کاهش داد.[22] این مطالعه
بیانگر اهمیت دستگاه گوارش و استفاده صحیح از مسهل مناسب در دفع سموم محلول در
چربى است.
متأسفانه
سبک زندگى جدید موجب شده که روزبهروز سموم بیشترى وارد بدن شود. استفاده از
هورمونها و آنتى بیوتیکها براى رشد بیشتر و سریعتر حیوانات که در گوشت و شیر
آنان وارد مىشود، استفاده از سموم و کودهاى کشاورزى براى برداشت محصول بیشتر، که
با فرآوردههاى کشاورزى درهم مىآمیزد، استفاده از رنگها و طعمهاى گوناگون در
صنایع غذایى، استفاده از مواد نگهدارنده شیمیایى در کنسروها و کمپوتها براى
ماندگارى درازمدت، استفاده از مایکروفر، فریزر و غیره حجم عظیمى از سموم
شناختهشده و ناشناخته را وارد بدن مىکند. نوع اغذیه، طریقه پخت و نگهدارى آنها
نقش مهمى در بروز بیمارىها از جمله سرطان دارد.[23]
ایرانیان
در فصل بهار، که فصل خانه تکانى طبیعت است، سنتهاى معقول و زیبایى داشتند. یکى از
آن سنتها، که معمولًا همزمان با خانه تکانى و نظافت منزل و محیط زیست انجام
مىشد، سمزدایى از بدن بود که با روشهاى ساده و کم هزینه انجام مىگرفت؛ مانند
استفاده از مسهلهاى ساده (هلیله سیاه و ماست یا آش با سبزىهاى بهارى همراه با
مقدارى برگ سنا یا آلو).
اصل
ششم: حالات روحى و روانى
حالات
روحى و روانى در حفظ سلامتى و درمان بیمارى مهمترین نقش را دارند؛ زیرابه سرعت در
قوا و افعال تأثیر مىگذارند. حکیم سید اسماعیل جرجانى در اغراض الطبیه و
المباحث العلائیه دراینباره
آورده است:
اعراض
نفسانى شادى است و غم، خشم، لذت، ایمنى، ترس، خجلى، اندیشههاى کارهاى مهم،
علمهاى باریک (دقیق) و هر یک را اندر تن مردم اثرى ظاهراست، فزون از اثر طعام و
شراب (نوشیدنى) و غیر آن، از بهر آنکه طعام و شراب و دیگر اسباب بدان زودى اثر
نکند که اعراض نفسانى کند؛ نبینى که اثر سخنى یا چیزى خوش و یا ناخوش که مردم
بشنود یا اندیشه که بر خاطر او بگذرد چگونه زود بىهیچ مهلت بر رنگ روى او پدید
آید و حرکت و آواز مردم اندر حال بگردد و این حال نشان آن است که اثر اعراض نفسانى
قوىتر از اثر دیگر سببهاست.
مزاج
انسان به شدت از حالات روانى تأثیر مىپذیرد. در جدول (11) شش حالت روانى مهم و
کیفیت هر یک بیان شده است. غضب حرارت را یکباره بیرون مىراند؛ درحالىکه لذت،
حرارت را کمکم بیرون مىراند. ترس، حرارت را یکباره به داخل مىراند (چهره سفید
مىشود)، اما اندوه حرارت را کمکم به داخل مىراند و در دراز مدت موجب بیمارىهاى
سودایى مىشود.
نمایش
تصویر
جدول 11: کیفیت حالات روانى
کسى
که سایر موارد سته ضروریه را رعایت مىکند، اما زود عصبانى مىشود یا بر عکس خیلى
خونسرد است سلامتى او در معرض خطر است. تسلط بر حالات نفسانى و واکنش عقلانى در
مواجهه با اتفاقات بسیار مهم است. همچنین باید پزشک منافع و مضرات حالات روحى و
روانى (غم، شادى، ترس و خشم) را بشناسد تا بتواند با بیمارىها مبارزه کند و سلامت
رابه فرد بازگرداند. بقراط نیز مىگوید: برخى بیماران، اگرچه شرایط آنها خطرناک
است، به راحتى
سلامتى
خود را با تکیه بر مهربانى پزشک به دست مىآورند.[24]
با شناخت مزاج و کیفیت حالات
روانى مىتوان تأثیر این حالات را روى افراد پیشبینى و ارزیابى کرد و زمینه بهبود
و مهار عواطف و حالات روانى را فراهم کرد؛ مثلًا شخصى که مزاج سوداوى (سرد و خشک)
دارد اندوه و ماتم علائم او را تشدید مىکند و حتى مىتواند او را تا سرحد بیمارى
ببرد. برعکس، براى این شخص رفتارهایى که با کمى هیجان و نگرانى همراه باشد مناسب
است و لازم است این افراد گاهى خود را در معرض این حالات مناسب قرار دهند؛ یا شخصى
که صفراوى (گرم و خشک) است باید سعى کند کمتر در شرایطى قرار بگیرد که دچار هیجان
یا خشم شود و تا حد امکان عواطف خود را مهار کند.
امروزه
توجه اندیشمندان دنیاى پزشکى به نقش مهم حالات روانى و عواطف در جسم و اعضاى بدن
جلب شده و تحقیقات فراوانى در زمینه پسیکونورو ایمونولوژى[25] و نقش حالات روانى بر سیستم
عصبى و دفاعى بدن در حال انجام است.[26]
تغییر
مناسب حالات روحى- روانى چهبسا دفاع سلولهاى ایمنى را افزایش دهد و بر روند
بسیارى از بیمارىهاى مزمن تأثیر گذارد. روان انسان مانند کوه یخى است که قسمت
بسیار کوچکى از آن دیده مىشود و قسمت اعظم آن در اعماق قرار دارد. حرکات قسمت
عمیق موجب تحرکات قسمت ظاهرى مىشود.
3.
دلایل و علائم
سومین
شاخه طب نظرى به بحث درباره دلایل و علائم (نشانهشناسى) مىپردازد که با کمک آنها
مىتوان به شناخت مزاجها و همچنین بیمارىها دست یافت (سیمولوژى)؛ مانند
نشانههاى مزاجى و غلبه اخلاط، نبضشناسى و ادرارشناسى.[27] دلایل و علائم به بررسى
نشانههاى سلامتى و بیمارى بدن مىپردازد. این نشانهها چهبسا نمایانگر وقوع یک
بیمارى یا پیشآگهى بروز آن باشند. به کمک دلایل و علائم مىتوان مزاج افراد را
شناخت. البته براى رسیدن به نتیجه صحیح، در نظر گرفتن مجموعه علائم ضرورى است و
نمىتوان به سادگى و با یکى دو
علامت قضاوت کرد. بر این
اساس، اگر فرد سالم باشد، براى حفظ سلامتى تدابیر تندرستى (سته ضروریه و غیر آن)
به او توصیه مىشود و اگر فرد بیمار باشد مىتوان به این ترتیب به اسباب بیمارى او
پى برد و مناسبترین درمان را با شرایط او پیشنهاد کرد.
علائم،
هم به نشانههاى تندرستى و هم به نشانههاى بیمارى گفته مىشود؛ که بر عملکرد صحیح
اعضاى بدن انسان یا بروز اختلال در آن دلالت مىکنند. این نشانهها بر دو نوعاند:
ذهنى و عینى.
علائم
ذهنى یعنى نشانههایى که خود بیمار احساس و از آنها شکایت مىکند.
علائم
عینى یعنى نشانههایى که طبیب تشخیص مىدهد و بر اساس آنها و به کمک علائم ذهنى
بیمار مىتوان درباره شرایط قبلى، فعلى و علت بیمارى استدلال کرد.
یک.
نشانههاى کلى مزاج
مواردى
که با توجه به آنها مىتوان در مورد وضعیت کلى مزاج قضاوت کرد عبارتاند از: ملمس،
هیکل، گوشت و چربى، مو، رنگبدن، خواب و بیدارى، سرعت و کندى در حرکات، چگونگى دفع
و حالات نفسانى.[28]
در
ادامه به علائم غلبه اخلاط چهارگانه اشاره مىشود. البته بسیارى از نشانههایى که
گفته مىشود علائم طبیعى و ذاتى افراد است و تا زمانى که موجب اختلال عملکرد نشوند
بیمارى محسوب نمىشوند.
مَلمَس:
وضعیتى که پزشک به هنگام لمس بدن شخص معاینهشونده حس مىکند. این نشانه از
مهمترین ابزارهاى تشخیص میزان گرمى و سردى و همچنین رطوبت و خشکى بدن است. ملمس
ممکن است به محل ضایعه یا عضو بیمار یا به وضعیت کلى بدن مربوط باشد. احساس نرمى
هنگام لمس دلیل رطوبت مزاج، احساس زبرى دلیل خشکى مزاج، احساس حرارت نشانه گرمى و
احساس سرما دلیل سردى مزاج است.
در
این شیوه تشخیص، لمسکننده و لمسشونده شرایطى دارند: لمس کننده باید مزاج معتدل
داشته باشد یا مزاج خود را خوب بشناسد. بنابراین، اگر حکیمِ معتدل المزاج شخص
دیگرى را لمس و احساس حرارت کرد مزاج آن شخص گرم است. اگر مزاج حکیم سرد باشد
و بالمس شخص دیگرى کمى احساس
حرارت کند، یعنى مزاج آن فرد معتدل است و اگر حرارت زیادى حس کند، بر گرمى مزاج آن
شخص دلالت دارد.
لمسشونده
هنگام لمس یا به فاصله کمى پیش از آن نباید در معرض حرارت، سرما، فعالیت یا هیجان
شدید باشد، بلکه باید شرایط جسمى و روحى و پوشش طبیعى داشته باشد.
هیکل:
به اندازه کلى بدن هیکل مىگویند که بر دو نوع است: مینیاتورى و لاغر، درشت و چاق.
هیکل
مینیاتورى (لاغر) شامل صفراوىها (گرم و خشک) و سوداوىها (سرد و خشک) است، زیرا
خشکى مانع رشد مىشود.
هیکل
درشت و حجمدار یا با غلبه چربى پدید مىآید که معمولًا افراد بلغمى (سرد و تر)
بدان دچار مىشوند، یا افراد عضلانى با مزاج دموى (گرم وتر) داراى هیکلى درشتاند.
شرط اصلى براى درشتى هیکل رطوبت است که در هر دو مزاج بلغمى و دموى وجود دارد.
مو:
سرعت رشد، انبوهى، کلفتى و سیاهى مو دلالت بر حرارت دارد و کندى رشد، تنکى، نازکى
و سفیدى دلالت بر سردى مو دارد.
رنگ
بدن: اگر در تشخیص رنگها دقت کافى شود، رنگ بدن علامت خوبى براى تشخیص
مزاج است. رنگ سفید (مهتابى) نشانه رطوبت یا مزاج بلغمى است. رنگ سرخ دلیل مزاج
دموى یا حرارت و رطوبت است. رنگ زرد (آفتابى) نشانه مزاج صفراوى، و رنگ تیره یا
کبود چهره نشانه مزاج سوداوى است. شفافیت پوست دلیل رطوبت پوست است؛ چنانکه در
حالت معمولى هم وقتى به پوست آب مىزنیم شفاف مىشود. رنگ پوست صورتى در فرد معتدل
دیده مىشود. البته رنگ بدن حالت مطلق ندارد و در پى بروز عواملى مانند بیمارى
اعضاى بدن تغییر مىکند.
خواب
و بیدارى: اعتدال در خواب و بیدارى نشانه اعتدال مزاج، خصوصاً اعتدال مغز است.
رطوبت باعث پرخوابى مىشود. به همین علت افراد دموى و بلغمى پرخواباند. خشکى و
حرارت موجب بیدارى یا کمخوابى است و به همین علت افراد صفراوى و سوداوى در به خواب
رفتن مشکل دارند و معمولًا خوابشان سبک است.
طبیعى
بودن افعال: صحیح و کامل بودن افعال دلیل کمال صحت بدن است و ایجاد مرض
نشان غیر طبیعى بودن افعال
است. افزایش سرعتِ افعال نشانه حرارت مزاج است؛ مثلًا سرعت رشد، رویش مو و دندان
دلیل حرارتاند. همچنین قدرت و بلندى صدا، سرعت و پیوستگى کلام، زود عصبانى شدن و
سرعت حرکت نشانه حرارت مزاج است؛ برعکس، ضعف و سستى و کندى افعال نشانه سردى مزاج
است.
چگونگى
دفع مواد زاید بدن: اجابت مزاج طبیعى آن است که به ازاى هر بار
مصرف غذا یکبار دفع انجام شود. حرارت و خشکى موجب کاهش اجابت مزاج مىشود، بنابراین
معمولًا در افراد صفراوى یبوست دیده مىشود. گرمى مزاج باعث مىشود مواد دفعى
(ادرار، مدفوع و عرق) پرحرارت و داراى بوى تند و پررنگ باشند و عکس این نشانهها
بر سردى دلالت دارد.
حالات
نفسانى: افراد صفراوى، که حرارت زیادى دارند، تندخو هستند و زود عصبانى مىشوند.
این افراد بىقرار و هیجانىاند و چون مغزشان رطوبت کمى دارد خیلى دیر خسته
مىشوند، پرکارند و حافظه خوب و قدرت تجزیه و تحلیل بالایى دارند. سوداوىها در
اوج ثباتاند و کارها را آرام و بىعجله انجام مىدهند. این افراد معمولًا کمتر با
دیگران انس مىگیرند و درونگرا مستعد افسردگىاند. اشخاص بلغمى (سرد و تر) حافظه
خوبى ندارند و خوابآلود و صبور و خونسردند. افراد دموى شجاع، جسور و خونگرم و
صمیمىاند.
دو.
نشانههاى غلبه اخلاط
نشانههاى
غلبه خلط خون: احساس سنگینى بدن، خصوصاً در پشت چشمها و سر و شقیقهها، دهاندره و
چرت زدن بیشتر در فصل بهار که رطوبت زیاد است حواسپرتى، کندفهمى، خستگى بدون علت،
شیرینى مزه دهان، قرمزى زبان، خارش محل فصد و حجامت، کسالت و خوابیدن بسیار همراه
با رؤیاهاى نشاطآور، قرمزى رنگ چهره و گرمى و نرمى پوست.
همچنین
احتمال دارد در بدن دمل ایجاد بشود یا در دهان ضایعات مخاطى (بثورات) پدید آید و
در اعضایى که مستعدند مانند بینى، مقعد و لثهها خونریزى ایجاد بشود. حکیم سید
اسماعیل جرجانى[29]
درباره نحوه غلبه خلط دم مىگوید:
جوانى
و فصل بهار و تن گوشتآلود و بسیار خوردن گوشت و شیرینى، این نشانهها را درست
کند، که نشانه غلبه خون است.
نشانههاى غلبه خلط بلغم: سفیدى بیش از حد رنگِ صورت، سستى گوشت اندامها، سردى و نرمى پوست،
بهطورىکه اگر فرد پوست شفاف و خوبى داشته باشد گاهى به علت نرمى و رطوبت زیاد
پوست شل مىشود و در ناحیه زیر چشم و زیر گلوچى نخوردگىهایى پیدا مىشود؛ زیادى و
چسبندگى آب دهان، کم تشنه شدن، ضعف هضم، سفیدى رنگ ادرار، پرخوابى، کسلبودن به علت
رطوبت، کندفهمى، خواب دیدن آب و رودخانه و برف و باران و تگرگ و رعد و برق، آروغ
ترش (چون رطوبت باعث شل شدن عضلات بخش انتهایى مرى مىشود) و ضعف هضم. البته بیشترین
مشکلات گوارشى را افراد بلغمى دارند؛ چون عضلات دستگاه گوارش آنها شل است و
بنابراین حرکاتشان کم مىشود و خوب کار نمىکند و غذایشان خوب هضم نمىشود.
حکیم
سید اسماعیل جرجانى درباره نحوه غلبه خلط بلغم مىگوید:
فصل
زمستان و کودکى و پیرى و تن فربه و خوردن غذاهاى تر مانند ماهى تازه، ماست و ...
این نشانهها را درست کند که نشانه غلبه بلغم است.[30]
نشانههاى
غلبه خلط صفرا: زردى پوست و چشمها، تلخى دهان، زبرى و خشکى زبان، خشکى بینى، خشکى
پوست (حرارت بالا رطوبت را از بین مىبرد)، لذت بردن از نسیم خنک، عطش شدید، تنفس سریع،
کماشتهایى، لاغر شدن تدریجى و گود افتادن دور چشمها، احساس تهوع، احساس سوزنسوزن
شدن پوست، بىخوابى و سبک شدن خواب، خواب دیدن جنگ و آتش، اضطراب و تحریکپذیرى
بسیار، سریع عصبانى شدن.
حکیم
سید اسماعیل جرجانى درباره نحوه غلبه خلط صفرا مىگوید:
فصل
تابستان و سالهاى جوانى و مزاج گرم و بسیار خوردن شیرینىها و ... این نشانهها
را درست کند، که نشانه غلبه صفراست.[31]
نشانههاى
غلبه خلط سودا: چروکیدگى و بىطراوتى پوست، خشکى پوست، بروز لکههاى تیره در پوست،
تأخیر عادت ماهانه در خانمها و دفع خون لختهلخته و تیرهرنگ، زیادى فکر و
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (ویژه علوم پزشکى)، ص: 216
خیال به علت غلبه خشکى در
مغز، هجوم افکار و پرکارى ذهن و نداشتن تمرکز، علاقه به شعر و سیاست، گرفتگى دهانه
معده یا پیلور و عضلات حلق و حنجره، احساس توده در حلق، گرفتگى عضلات پشت ساق، اشتهاى
کاذب و خردهخوارى، پرموییبه علت خشکى مزاج که گاهى باعث هیرسوتیسم مىشود، کمحرفى
و گوشهگیرى، ناامیدى و بدگمانى و ترس و نگرانى بیش از حد، کابوس و بىخوابى.
حکیم
سید اسماعیل جرجانى درباره نحوه غلبه خلط سودا مىگوید:
فصل
خزان و سالهاى کهولت و پیرى و غذاهاى سودایى خوردن چون گوشت قدید و صید و مانند
آن، نشانههاى سودا را درست کند.[32]
ب)
طب عملى
طب
عملى شامل روشهایى است که براى حفظ سلامتى (علم حفظ الصحه) یا بازگرداندن سلامتى
(علم معالجات) بکار مىرود. علم معالجات خود شامل سه بخش است: یکى تدبیر با غذا
(غذا درمانى)، دیگرى تدبیر با دارو (دارو درمانى)، و سوم انجام کارهایى مانند
جراحى، ماساژ، حجامت و فصد (اعمال دستى).
1.
علم حفظ سلامتى (تدابیر صحى)
هدف
طب سنتى ایران حفظ سلامتى و جلوگیرى از بیمار شدن افراد است. بنابراین نخست لازم
است فرد مزاج ذاتى خود را بشناسد. سپس روش زندگى مناسب با آن را بکار گیرد. در
حقیقت علم حفظ سلامتى (حفظ الصحه) در یک عبارت خلاصه مىشود: «تنظیم روش زندگى،
همساز با مزاج و خصوصیات ذاتى فرد». بر این اساس، زندگى صحیح به دو روش امکانپذیر
است: انجام دستورهاى عمومى و دستورهاى مخصوص هر مزاج.[33]
یک.
دستورهاى عمومى
این
دستورها براى تمام افراد، بدون در نظر گرفتن خصوصیات مزاجى و فردى آنها، یکسان
است:
-
خوردن غذا فقط هنگام گرسنگى؛ چرا که غذا خوردن هنگامى که غذاى قبلى هنوز هضم نشده
است عامل از دست رفتن سلامتى است.
- نوشیدن مایعات به اندازه
کافى.
-
فعالیت جسمى به اندازه کافى؛ پیادهروى و سایر ورزشها، که فرد به آن علاقه دارد،
باید در برنامه روزانه و هفتگى گنجانده شود. توان جسمى افراد در انتخاب نوع و
میزان فعالیت مهم است. معمولًا در سنین بالا بهترین فعالیت جسمى پیادهروى است.
-
استراحت و خواب به اندازه کافى.
-
سرکوب نکردن عواطف و هیجانات و در میان گذاشتن احساسات با نزدیکان و دوستان صمیمى.
-
نگاه نداشتن ادرار، پاک نگاه داشتن روده بزرگ و تعریق به اندازه کافى.
دو.
دستورهاى مخصوص هر مزاج
1.
روش زندگى صحیح براى مزاج صفراوى (گرم و خشک)
-
هواى تازه و خنک استنشاق کنند.
-
در رژیم غذایى خود به جاى گوشت بیشتر سبزى و میوه بگنجانند.
--
آب و مایعات بیشتر بنوشند تا ادرار صبحگاهى آنها پررنگ نباشد و زرد لیمویى باشد.
-
هر شب شش تا هفت ساعت بخوابند. روزهاى تابستان یک ساعت استراحت پس از ناهار رطوبت
کافى بدن آنها را تأمین مىکند.
-
صبح زود یا شامگاه به فعالیت جسمى و ورزش در هواى خنک بپردازند.
-
هر دوازده ساعت بینى خود را با کمى روغن بادام شیرین طبیعى مرطوب کنند.
-
از هوا، محیط، فعالیتها و حالات روانى که موجب افزایش گرمى و خشکى مىشود،
بپرهیزند. از نوشیدن چاى و قهوه زیاد بپرهیزند.
-
از فعالیت بسیار و ورزش شدید بپرهیزند؛ چون گرمى و خشکى را افزایش مىدهد.
-
از بىخوابى و کمخوابى (کمتر از پنج ساعت) و دیر خوابیدن بپرهیزند.
-
از عصبانیت، هیجانات روانى و زیاد حرف زدن خوددارى کنند.
-
رژیم غذایى گرم و خشک را طبق جدول تغذیهاى 12، به خصوص در هواى گرم، کاهش دهند و
در رژیم غذایى خود بیشتر غذاهاى جدول 14 و 15 را بگنجانند.
- مزاج صفراوى و استعداد
بیمارىها. اگر افراد صفراویمزاج این دستورها را رعایت نکنند، براى ابتلا به این
بیمارىها استعداد بیشترى دارند: اضطراب و تنش فکرى، میگرن، وزوز گوش، تپش قلب،
اسهال خونى، زردى، لکبینى و افزایش خونریزى هنگام عادت ماهانه، انزال زودرس، تلخى
دهان، سرفه خشک، بىخوابى، سوزش بدون علت ادرار و لاغرى شدید.
نمایش
تصویر
جدول 12: غذاها و نوشیدنىهایى که براى افراد صفراویمزاج مناسب
نیستند.
2.
روش زندگى صحیح براى مزاج دموى (گرم و تر)
-
در هواى سرد خود را گرم و در هواى گرم خود را سرد نگه دارند.
-
در رژیم غذایى خود میوه و سبزى تقریباً برابر گوشت بگنجانند. غذاهاى دریایى با
مزاج این افراد بسیار سازگار است.
-
بین پانزده تا سى دقیقه پیادهروى یا دویدن صبحگاهى را در برنامه خود بگنجانند.
-
براى دموى مزاجها شش تا هفت ساعت خواب شبانه کافى است. همه افراد از زود خوابیدن
و
زود بیدار شدن بهره مىبرند، اما افراد دموى مزاج بیش از دیگران باید به این دستور
پایبند باشند. در تابستان نیم ساعت استراحت بعد از غذا بسیار مفید است. این افراد باید
سعى کنند بیش از هشت ساعت نخوابند.
-
غذاهاى لینتآور در رژیم غذایى خود بگنجانند تا اجابت مزاج طبیعى داشته باشند.
-
حجامت یا فصد براى این افراد عالى است و بهتر است این کار را در فصل بهار یا
تابستان انجام دهند.
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (ویژه علوم پزشکى)، ص: 219
- از هوا، محیط، فعالیتها و
حالات روانى که موجب افزایش گرما و رطوبت مىشوند بپرهیزند؛ به خصوص در هواى
مرطوب.
-
فعالیت زیاد و ورزشهاى سخت براى آنها مفید نیست.
-
از نگرانى، خشم و هیجان بیش از اندازه دورى کنند.
-
در رژیم غذایى خود مواد گرم و مرطوب را طبق جدول تغذیهاى 13 کاهش بدهند و غذاهاى
جدول 14 و 15 را بیشتر در رژیم غذایى خود بگنجانند.
نمایش
تصویر
جدول 13: غذاها و نوشیدنىهایى که براى افراد دموى مناسب نیستند.
مزاج
دموى و استعداد بیمارىها. اگر افراد دموى مزاج این دستورهاى کلى و اختصاصى را رعایت
نکنند به این بیمارىها بیشتر دچار شوند: سردرد، پرخوابى، هماتورى، خستگى، ضعف
جنسى، چاقى، تپش قلب. 3. روش زندگى صحیح براى مزاج بلغمى (سرد و
تر)
-
توانایى دستگاه گوارشى افراد بلغمى ضعیف است؛ پس لازم است بین دو وعده غذاى این
افراد ده تا دوازده ساعت فاصله باشد؛ یعنى بهتر است روزانه فقط دو وعده غذا
بخورند. اگر بین وعدههاى غذایى احساس گرسنگى کردند، مىتوانند مقدارى میوه یا
سالاد بخورند. وعدههاى غذایى باید سرشار از پروتئین و ملین باشد؛ مانند تخممرغ،
گوشت، میگو و جگر. زمستان و شبها در خوردن غذاهاى سرد باید احتیاط کنند.
-
نیم ساعت قبل از غذا و یک تا دو ساعت پس از غذا آب ننوشند.
- ورزش و فعالیت جسمى منظم
را در برنامه روزانه خود بگنجانند.
-
ده تا پانزده دقیقه راه رفتن پس از شام مفید است.
-
هشت ساعت خواب برایشان مناسب است. این افراد باید سحر از خواب برخیزند تا بلغم
اضافه در بدن آنها تولید نشود.
-
هوا، محیط و خواب و استراحت بیش از اندازه، که موجب افزایش سردى و ترى شود، براى
این افراد مضر است. پوشیدن لباس مناسب و گرماى کافى، به خصوص در هواى مرطوب، توصیه
مىشود.
-
استراحت بیش از اندازه و کمتحرکى براى این افراد مضر است.
-
خوابیدن طى روز، به خصوص یک ساعت قبل از غروب، بسیار مضر است چون موجب افزایش
بلغم، سنگینى سر، التهاب سینوسها و کند شدن رفتارهاى مغز مىشود.
-
غذاهاى سرد و تر را طبق جدول تغذیهاى 14، به خصوص در هواى سرد، کمتر در رژیم
غذایى خود جاى دهند و بیشتر غذاهاى جدول 12 و 13 را در رژیم غذایى خود بگنجانند.
نمایش
تصویر
جدول 14: غذاها و نوشیدنىهایى که براى افراد بلغمى مناسب نیستند.
مزاج
بلغمى و استعداد بیمارىها. اگر افراد بلغمىمزاج دستورهاى فوق را رعایت نکنند
براى ابتلا به این علائم و بیمارىها استعداد بیشترى دارند: عطسه، سردرد، کاهش
حافظه، صرع، پرخوابى، آسم، سینوزیت، التهاب و بزرگشدن لوزهها، ضعف هضم، ریفلاکس
معده به مرى، شبادرارى، دردها و التهابهاى مفصلى، ترشحات زنانه، تأخیر در عادت
ماهانه.
4. روش زندگى صحیح براى
مزاج سوداوى (سرد و خشک)
-
پوست خود را در هواى خشک محافظت کنند. براى این کار مىتوانند پوست خود را با روغن
زیتون یا روغن کنجد چرب کنند.
-
ده تا پانزده دقیقه پیادهروى بعد از شام مفید است. به اندازه کافى مایعات بنوشند.
همچنین هر روز یا یک روز در میان آب هویج و آب سیب بنوشند.
-
حمام کردن با آب ولرم و ماساژ بدن با روغنهاى مناسب مفید است.
-
هر دوازده ساعت بینى خود را با کمى روغن بادام شیرین طبیعى مرطوب کنند.
-
ورزشهاى سبک مانند پیادهروى مناسباند. سفرهاى کوتاه، به خصوص به مناطق مرطوب
معتدل، توصیه مىشود.
-
حدود ساعت ده شب بخوابند.
-
حدود شش تا هفت ساعت استراحت کنند. نیم ساعت چرت بعد از ناهار اشکالى ندارد.
-
هوا، محیط و فعالیتهایى که باعث افزایش سردى و خشکى مىشود براى این افراد مضر
است.
-
غذاهاى یخزده، مانده و کنسروى نخورند.
-
از بىخوابى و کمخوابى بپرهیزند.
-
غم، تنهایى، تفکرات دقیق و نگرانى بیش از اندازه موجب تشدید علائم سوداوى مىشود.
-
از هواى سرد و خشک پاییز بپرهیزند.
نمایش
تصویر
جدول 15: غذاها و نوشیدنىهایى که براى افراد سوداوى مزاج مناسب
نیستند.
- غذاهاى سرد و خشک را طبق
جدول تغذیهاى 15 کمتر بخورند و بیشتر غذاهاى جدول 12 و 13 را در رژیم غذایى خود بگنجانند.
مزاج
سوداوى و استعداد بیمارىها. اگر افراد سوداوىمزاج دستورهاى یادشده را رعایت
نکنند، براى ابتلا به این علائم و بیمارىها استعداد بیشترى دارند: افسردگى،
بىخوابى، لخته شدن خون، آترواسکلروز، بواسیر، نفخ، درد معده، یبوست، خشکى پوست،
ترک پوست.[34]
2.
علم معالجات یا درمان
علم
معالجات به سه بخش عمده تقسیم مىشود: تدبیر غذایى (غذا درمانى)، تدبیر دارویى
(دارو درمانى) و اعمال یداوى (کارهاى دستى).
یک.
غذا درمانى
درمان
با غذا در طب سنتى ایران اهمیت بسیار دارد و موفقیت عمده این مکتب در استفاده صحیح
از این روش درمانى است. رازى، دانشمند بزرگ ایرانى، درباره اولویت غذا درمانى
مىگوید: «
مَهما
قَدَرتَ ان تُعالِج بِالاغذیه فلا تعالج بِالادویه و مَهما قدَرتَ ان تُعالِج
بِالادویه المفردة فلا تعالج بِالادویة المرکبه
؛
در درمان بیمارى هرگاه مىتوانى از غذا استفاده نمایى از دارو استفاده نکن و تا
امکان استفاده از داروى مفرده وجود دارد از داروهاى ترکیبى استفاده نکن».[35]
دو.
دارو درمانى
در
طب سنتى ایران داروها تنوع بسیارى دارند و معمولًا درمان یک بیمارى با داروهاى
متعددى
امکانپذیر است. این خود نشانه رحمت الاهى است تا بندگان براى دسترسى به دارو به
زحمت نیفتند و اگر دارویى در سرزمینى یافت نشد یا مریض از دارویى کراهت داشت،
بتواند از داروى دیگرى با کمترین هزینه بهره بگیرد. همچنین اگر طبیعت مریض به
دارویى عادت کرد و تأثیر دارو از دست رفت، بتواند از داروى دیگرى بهره ببرد.[36] این داروها همان مواد گیاهى،
معدنى و حیوانى در دسترساند و در مقایسه با داروهاى شیمیایى قیمت کمترى دارند و
معمولًا فراورى آنها نیز ساده است.
سه. اعمال دستى (یداوى)
این
اعمال به کمک دست انجام مىشوند؛ مانند جراحى، مالش (ماساژ)، دَلک، فشار با
انگشتان (غمز)، داغگذارى (کَى)، فصد و حجامت. این روشها همراه غذا درمانى و دارو
درمانى به پزشک کمک مىکنند تا درمان بهینه انجام شود. در زیر به برخى از این
روشها اشاره مىشود.
دلک
(مشت و مال): این نوع درمان، که در طب سنتى ایران کاربرد و سابقه طولانى دارد، به
روشها و نامهاى گوناگون بکار مىرفته است. کاهش رطوبتهاى بدن، ضداسپاسم و تشنج
اندامها و ایجاد لاغرى موضعى از جمله موارد تجویز دلک (مشت و مال) بوده است.[37]
امروزه
انواع روشهاى ماساژ در بیشتر مکاتب، مکمل و در رشتههایى مانند فیزیوتراپى رواج
دارد و کاربرد آن در افزایش سلامت روان و جسم اطفال زیر شش ماه، مهار عوارض روانى
و رفتارى در بیمارى دمانس،[38] کاهش دردهاى سرطانى، افزایش
سطح سلولهاى ایمنى، و مشکلات ارتوپدى، به خصوص کمر درد به اثبات رسیده است.[39]
استفاده
از زالو:[40]
از دیرباز در طب سنتى ایران استفاده از زالو، براى درمان رواج داشته و امروزه این
امر با استقبال محافل علمى روبهرو شده است؛ مثلًا درمان قانقاریا (گانگرن)،
زخمهاى پوستى مزمن و دردهاى مفصلى از این طریق امکانپذیر است.[41]
به
تازگى، تحقیقات بسیار، استفاده صحیح از زالو را تأیید و بر آن تأکید کردهاند و
سازمان غذا و داروى آمریکا (FDA) نیز کاربرد درمانى آن
را تأیید کرده است. امروزه اثر درمانى زالو بر لوپوس اریتماتوى سیستمیک،[42] نجات بافت کندهشده به خصوص در
جراحىهاى ترمیمى گوش و انگشت، استئوآرتریت[43] زانو، آرتریت راکتیو،[44] دیستروفى[45] و التهاب مزمن غدد بزاقى،
ادمهاى موضعى، احتقان
وریدى، زبان بزرگ ناشى از تروما و میوکاردیت[46] عفونى به
اثبات رسیده است. همچنین در این بررسىها تأثیر مکانیسم زالودرمانى بر بدن، از
جمله ترشح هپارین، اثر بر ماست سلها و تخلیه بستر مویرگى اثبات شده است.[47]
تنقیه
یا حقنه: اگر لازم شود روده بزرگ از طریق مقعد شستشو داده شود یا داروى خاصى
وارد روده شود، از این روش استفاده مىشود. حقنه در دفع مواد اضافى چسبنده یا
تجمعیافته در رودهها و همچنین درمان بیمارىهاى عصبى مانند سردرد و سرگیجه و
سیاتالژى بکار مىرفته است.[48]
مطالعات
جدید نشان مىدهد استفاده از بعضى اسیدهاى چرب با زنجیره کوتاه، به روش حقنه، در
درمان بیمارى التهابى ناحیه رکتوم و سیگمویید آثار درمانى مقبولى داشته است.[49]
حجامت:[50] در این
روش با یک لیوان مخصوص روى پوست نواحى خاصى از بدن مکش موضعى ایجاد مىکنند. حجامت
به دو روشِ با شرط و بدون شرط انجام مىشود. در حجامت با شرط با استفاده از تیغ
بیستورى در محل حجامت خراشهایى ایجاد و مقدارى خون از آن خارج مىکنند. در حجامت
بدون شرط فقط بادکش بدون استفاده از تیغ انجام مىشود.
حجامت
به روشهاى گوناگون در زمانهاى خاص و در درمان بعضى بیمارىها بکار مىرود و
کاربردهاى گوناگونى از جمله کاهش درد شانه، درمان تأخیر عادت ماهانه در خانمها و
کاهش درد مفصل زانو ناشى از استئوآرتریت دارد.[51]
امروزه
تحقیقات گستردهاى درباره کاربرد حجامت در حال انجام است و اثر مفید این
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (ویژه علوم پزشکى)، ص: 225
روش در درمان براکى آلژیا و
سکسکه ناشى از حوادث عروق مغزى مشاهده شده است؛ مثلًا در آلمان یک آزمون بالینى
نشان داد حجامت محل عضله ذوزنقهاى (تراپزیوس) بر حملات درد این ناحیه اثرى تسکین
بخش و مفید داشته است.[52]
قى:[53] خارج
کردن محتویات معده از طریق داروها یا غذاهاى مفید تهوعآور یکى از راههاى
پاکسازى دستگاه گوارش است. امروزه استفاده از این روش در درمان بسیارى از
مسمومیتهاى خوراکى و دارویى رایج است.
فصد:[54] در لغت
به معنى گشودن رگ است و در طب سنتى ایران یکى از انواع استفراغ است که از طریق آن
معمولًا مقدارى خون از وریدهاى بدن خارج مىشود. فصد به روشهاى گوناگون در
زمانهاى خاص و در درمان برخى بیمارىها مانند افزایش غیر طبیعى فشار خون، سردرد و
بعضى دردهاى مفصلى بکار مىرود.[55]
امروزه
فصد را با نامphlebotomy نیز مىشناسند و اثر آن در درمان میگرن،
مشکلات عصبى در آپوپلکسى ایسکمیک، پلیسیتمیورا و هموکروماتوز بررسى شده و مؤثر
بوده است. همچنین، در بهبود برخى از علائم ناشى از حوادث عروقى مغز (CVA) تأثیرهایى داشتهاست.[56]
فصل هشتم: داروشناسى اسلامى
کلیات
طب
اسلامى مجموعهاى است از رهنمودهاى پزشکى اسلام همراه با بخشى از تجارب و
یافتههاى پزشکى و پیشرفتهاى علمى و دانش نوین بشر که با قوانین، احکام و
آموزشهاى اسلامى مطابقت داشته باشند. هدف طب اسلامى تأمین، بازیابى، حفظ و ارتقاى
سلامت به مفهوم جامع آن است.
منابع
اصلى طب اسلامى عبارتاند از:
1.
قرآن کریم
در
قرآن کریم آیات متعدد در زمینه خلقت انسان، جنینشناسى، رشد و نمو، تغذیه کودکان،
حیات، مرگ، بهداشت جسمى، جنسى، روانى و اجتماعى، خوردنىها و آشامیدنىها، نگهدارى
و فساد مواد غذایى، مفهوم شفا و بیمارى و سلامت، اندامشناسى و روابط میان آنها،
نظام اجتماعى و توجه به نیازهاى گوناگون آمده است. همچنین در قرآن آیاتى به چشم
مىخورد که با ژرفاندیشى در آنها مىتوان به نکات ارزنده پزشکى دست یافت؛ مانند
رابطه گوش و خواب، و کاهش غلظت اکسیژن در ارتفاعات که به ترتیب در سوره کهف و
انعام بدان اشاره شده است. چندین کتاب نیز دراینباره به چاپ رسیده است که از جمله
آنها مىتوان به کتاب طب در قرآن، نوشته کارل اپیتس آلمانى اشاره کرد.
تحقیق
در رهنمودهاى پزشکى قرآن از چهار طریق انجام مىشود:
شیوه
مغرضین، که باطل است.
افراط
در انطباق رهنمودهاى قرآن با دانش بشرى زمان، که بیشتر آنها ناصواب است.
تفسیر علمى آیات قرآنى با
شواهد علمى پذیرفتنى، که صواب ولى ناکافى است.
بهرهگیرى
از آیات قرآنى براى یافتن نکات تازه و سکوت در موارد غیر قطعى که روشى صواب و نو
است.
2.
سیره نبوى و امامان معصوم (علیهم السلام)
3.
روایات و احادیث
از
جمله منابع دراینباره مىتوان به طب النبى و طب النبوى، طب الائمه، بحار الانوار،
اربعه، وافى، جامع الاحادیث و صحاح سته اشاره کرد.
نقش
اسلام در رشد و شکوفایى دانش پزشکى را مىتوان چنین برشمرد:
1.
اعلام تسخیر قواى زمین و آسمان براى انسان.
2.
تأکید بر ارزش وجودى انسان و ضرورت حفظ حیات، سلامت و کرامت او.
3.
اعلام وجوب کفایى پزشکى.
4.
بیان اینکه تمام بیمارىها درمانشدنى است و این مطلب بیانگر تشویق اسلام به پژوهش
در حیطه پزشکى و امید جدى به موفقیت است.
5.
بیان ارتباط متقابل میکروکاسموس و ماکروکاسموس (انسان و کائنات).
6.
بیان ارتباط روح و جسم.
نقش
غیر مستقیم اسلام در رشد و شکوفایى دانش پزشکى از این قرار است:
1.
درهم شکستن نظام طبقاتى و در نتیجه عمومى شدن آموزش.
2.
تأکید بر علم آموزى.
3.
بیان اینکه شفابخشى کارى خدایى است و این موضوع بیانگر این است که دانش پزشکى
مقدمه و ابواب لازم براى تحقق این امر را فراهم مىآورد.
4.
تأمین سلامت، ارزشى دینى و خواسته اساسى در ادعیه است.
5.
پزشکى و بهداشت مقدمه لازم براى تحقق یک واجب الاهى است.
اسلام
براى تلاشگران خدمات پزشکى ویژگىهایى را برشمرده است. این ویژگىها عبارتاند از:
تقوا و بازآموزى، نوآموزى، پژوهش، خیرخواهى، تعمیم آموزشهاى کاربردى، تلاش، نظم،
مهارت، اداى امانت، جلب اعتماد بیمار، بصیرت، وثوق، رفق، رسیدگى خوب به
وضعیت بیمار، رازدارى، توکل و
پایبندى به مکارم و محاسن و احکام.
طب
اسلامى دربردارنده رهنمودهاى ویژه و ارزنده بسیارى است. برخى از این رهنمودها بدین
قرارند:
1.
توصیه به نگاه همه سونگر به انسان و مسائل او.
2.
تأکید بر بهداشت و آداب تغذیه.
3.
توجه به دارودرمانى و عوارض جانبى داروها.
4.
تأکید بر تقدم پیشگیرى بر درمان.
5.
تأکید بر تقدم درمان غذایى و طبیعى بر درمان دارویى، و تقدم درمان دارویى بر
جراحى.
6.
توجه به قوه مدبره.
7.
بیان وراثت کروموزومى و غیر کروموزومى.
8.
بیان ارتباطات زیربنایى قوا.
9.
توجه به عوامل بیمارىزا و نحوه عمل آنها.
اشکال
دارویى
مهمترین
اشکال دارویى متداول در طب اسلامى به قرار زیر بوده است:
1.
اشکال دارویى خوراکى
-
معجونها - شربتها
-
جوارشات (داروهایى که براى هضم غذا تهیه مىشده).
-
قرصها: در تهیه آنها موادى چون کتیرا و صمغ عربى بکار مىرفت.
-
حبوب: دارویى جامد که بهصورت مهره گرد تهیه مىشد.
-
ایارجات: داروهاى مسهل - سفوف: پودرهاى دارویى
-
طبیخها: جوشاندهها - عرقیات
- عصارهها: از تغلیظ
محلولهاى استخراجشده از گیاهان تهیه مىشد.
- ربوب
-
سکنجبینها: دارویى شبیه شربت که در ترکیب آن از سرکه و انگبین یا شکر استفاده
مىشد.
2.
اشکال دارویى با مصرف خارجى
-
ادهان: (روغنها)
-
ضماد: داروى غیر خوراکى بهصورت مایع غلیظ و نرم.
-
طلا: داروى غیر خوراکى رقیق.
-
مرهم: ضمادهاى دربردارنده موم.
-
قُطور: دارویى مانند قطرههاى امروزى که در چشم، گوش و بینى مىچکاندند.
-
کُحول: سرمهها.
-
شیاف: دارویى که براى درمان بیمارىهاى چشم بکار مىرفت.
-
کِمادات: موادى که گرم مىکردند و بر عضو مىبستند.
-
حَمول: دارویى که پارچه را به آن آغشته مىکردند و در فرج یا مقعد قرار مىدادند.
-
فَرزِجَه: شیافى مخصوص فرج.
-
سَعوط: داروى مایعى که در بینى مىچکاندند.
-
نَشوق: دارویى براى بوییدن.
-
عَطوس: داروهایى که در بینى مىدمیدند تا باعث عطسه بشود.
-
سُنون: دارویى که بر دندان مىمالیدند.
-
بخورات: داروهایى که از دود آن استفاده مىکردند.
-
ذَرور: دارویى که مىساییدند و بر عضوى مىمالیدند یا مىپاشیدند.
-
حُقَنهها یا تنقیهها: داروى مایعى که از راه مقعد وارد مىکردند.
غذا
و دوا در سنت پزشکى
غذا:
از دیدگاه طب سنتى، غذا جسمى است که به کمک ماده در بدن اثر مىکند؛ به عبارت
سادهتر هرگاه جسمى وارد بدن بشود و بدن روى آن اثر گذارد و آن را به خِلط تبدیل
کند آن
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (ویژه علوم پزشکى)، ص: 233
جسم را غذا مىنامند. غذا،
گیاهى یا حیوانى یا مرکب از این دو است.
دوا:
هر جسمى را که با کیفیت خود (حرارت، برودت، رطوبت و یبوست) بر بدن تأثیر بگذارد
دوا مىنامند. مواد اولیه تشکیلدهنده دوا ممکن است گیاهى، حیوانى، معدنى یا مرکب
از اینها باشد.
غذاى
مطلق: جسمى است که در بدن فقط با ماده عمل کند، مزاج اصلى بدن را تغییر
ندهد، در بدن به خلط تبدیل بشود، جزء عضو بشود و به رشد و نمو بدن کمک کند. از
غذاهاى مطلق مىتوان به آب گوشتهاى لطیف (گوشت مرغ و بره) و زرده تخممرغ عسلى
اشاره کرد.
دواى
مطلق: جسمى است که تأثیر آن در بدن فقط به کیفیت باشد و تأثیر غذایى و
جذب در بدن نداشته باشد، به عبارت دیگر بدن نتواند آن را به خلط تبدیل کند. دواى
مطلق یا یک کیفیت غالب دارد (داراى حرارت، برودت، رطوبت یا یبوست بهصورت مفرد
است) یا دو کیفیت غالب دارد؛ مثلًا، حرارت و یبوست را با هم داراست و بدین ترتیب
مزاج اصلى بدن را تغییر مىدهد و از حالت تعادل خارج مىکند. از دواهاى مطلق
مىتوان به زنجبیل، فلفل و نیلوفر اشاره کرد.
غذاى
دوایى: جسمى است که تأثیر آن در بدن با غلبه ماده و به همراه کیفیت باشد؛
بدین ترتیب که عملکرد آن ابتدا با ماده است (از آن در بدن خلط حاصل مىشود) و سپس
با کیفیت عمل مىکند و با کیفیت و مزاج اندکى که غالب بر کیفیت و مزاج اصلى بدن
دارد تغییر اندکى در بدن ایجاد مىکند. از غذاهاى دوایى مىتوان به کاهو، خیار،
بادرنگ، کدو، خرفه، بابونه، شوید، زردک، عدس، نخود، لوبیا و ماش اشاره کرد.
دواى
غذایى: جسمى است که تأثیر آن در بدن با غلبه کیفیت و همراهى ماده باشد؛
بدین ترتیب که ابتدا با کیفیت خود عمل و در بدن تغییر اندکى ایجاد مىکند، سپس بدن
در آن تصرف مىکند و خلط بسیار کمى از آن حاصل مىشود. از دواهاى غذایى مىتوان به
تره، سیر، آلو، نعناع و برگ کاسنى اشاره کرد.
درجات
قواى ادویه
اگر
مادهاى وارد بدن فرد معتدل بشود و با کیفیت خود بر بدن اثر نکند و روى مزاج فرد
اثر نگذارد معتدل است. ادویه غیر معتدل چند نوع است:
درجه اول: داروهایى که با
مصرف مقادیر معمولى آنها تغییر بسیار جزئى در مزاج انسان ایجاد مىشود که نمىتوان
آن را اندازه گرفت، ولى اگر به مقدار زیاد یا پیاپى استفاده شود تغییراتى در مزاج
ایجاد مىکنند که مىتوان علائم آن را در نبض، ادرار و رنگ چهره مشاهده کرد. از
جمله این داروها مىتوان به انجیر و بنفشه اشاره کرد.
درجه
دوم: داروهایى که مقادیر معمولى آنها بر مزاج تأثیر مىگذارد و تغییرات آن را
مىتوان مشاهده کرد و اگر بیش از اندازه یا پیاپى مصرف شود علائم و تغییرات مهمى
ایجاد مىکند؛ گرچه این تغییرات موجب فساد عضو نمىشود. براى مثال زرشک در درجه
دوم سرد است و انزروت در درجه دوم گرم.
درجه
سوم: داروهایى که با مصرف مقادیر معمولى آنها فساد عضو و اختلال و نقصان در افعال
ایجاد مىشود، ولى هلاک کننده نیست؛ مانند زنجبیل و زنیان.
درجه
چهارم: داروهایى بسیار قوى که اگر درست مصرف نشوند ممکن است باعث هلاکت شوند؛ نظیر
بَلادُر و حَلتیت.
معرفى
برخى از گیاهان دارویى و خواص آنها
آلوى
سیاه (اجّاص)
نام
علمى:Prunus domestica
بخش
مورد استفاده: میوه
طبیعت:
در اول سرد و در دوم تر
مهمترین
کاربرد در طب سنتى: مسهل صفرا و مفید براى تپش قلب در گرممزاجان
بدل:
تمر هندى
اسطوخودوس
نام
علمى:Lavandula angustifolia
محل
رویش: بومى اروپا، آفریقا و کاشت در ایران
بخش
مورد استفاده: سرشاخههاى گلدار
طبیعت:
در اولِ گرم و دوم خشک
مهمترین کاربرد در طب سنتى:
برطرف کردن مشکلات عصبى ناشى از غلبه بلغم مثل صرع و فلج
خواص
درمانى در طب نوین: برطرفکننده تحریکپذیرى و بىخوابى
عوارض
جانبى: خوابآلودگى، مشکلات گوارشى، تحریکات پوستى
افتیمون
نام
علمى:Cuscuta epithymum
محل
رویش: تهران، فارس، جنوب، اصفهان، کرمان، همدان
بخش
مورد استفاده: اندامهاى هوایى
طبیعت:
در سوم گرم و در دوم خشک
مهمترین
کاربرد در طب سنتى: مسهل سودا
خواص درمانى در طب نوین: مسهل
تاریخ
فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (ویژه علوم پزشکى)، ص: 260
فهرست
مطالب
سخن
آغازین
مقدمه
بخش اول: مباحث عمومى تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامى
فصل اول: کلیات ..... ص : 27
بنیادهاى مفهومى و زمینههاى تاریخى ..... ص : 29
تعریف فرهنگ و تمدن ..... ص : 31
عوامل مؤثر در زایش و اعتلاى تمدنها ..... ص : 32
عوامل و علل زوال و انحطاط تمدنها ..... ص : 33
مرورى بر تاریخ و فرهنگ اسلام از عصر دعوت تا دوره فتوح ..... ص :
34
زمینههاى شکلگیرى تمدن اسلامى ..... ص : 35
1. جایگاه علم و دانش در اسلام ..... ص : 35
2. انتقال علوم و جذب دانشمندان به جهان اسلام ..... ص : 36
3. نهضت ترجمه ..... ص : 38
4. مراکز علمى در تمدن اسلامى ..... ص : 39
فصل دوم: شکوفایى علوم در تمدن اسلامى ..... ص : 41
تقسیمبندى و طبقهبندى علوم ..... ص : 43
1. تقسیمبندى علوم ..... ص : 43
2. طبقهبندى علوم ..... ص : 44
علوم غیر اسلامى ..... ص : 45
1. ریاضیات ..... ص : 45
2. جبر ..... ص : 46
3. فیزیک و مکانیک ..... ص : 47
4. کیمیا ..... ص : 49
5. تاریخ و تاریخنگارى ..... ص : 50
6. جغرافیا ..... ص : 52
علوم اسلامى ..... ص : 52
1. قرائت ..... ص : 52
2. تفسیر ..... ص : 53
3. حدیث ..... ص : 54
4. فقه ..... ص : 55
یک. فقه شیعه ..... ص : 55
دو. فقه اهل سنت ..... ص : 58
5. کلام ..... ص : 60
فصل سوم: تأثیر تمدن اسلامى بر تمدن غربى ..... ص : 61
علوم عقلى، فلسفه اسلامى و علوم الاهى ..... ص : 64
ریاضیات اسلامى ..... ص : 66
ستارهشناسى اسلامى ..... ص : 67
جغرافیاى اسلامى ..... ص : 68
هنرهاى اسلامى ..... ص : 69
نقاشى ملل اسلامى ..... ص : 74
موسیقى ملل اسلامى ..... ص : 75
معمارى اسلامى ..... ص : 77
فصل چهارم: علل درونى و بیرونى رکود تمدن اسلامى ..... ص : 79
الف) علل درونى ..... ص : 81
1. استبداد ..... ص : 81
پیامدهاى استبداد ..... ص : 81
استبداد در جوامع اسلامى ..... ص : 82
2. دنیاگرایى ..... ص : 83
آغاز دنیاگرایى و تجمل در دوره بنى امیه ..... ص : 84
3. تحجر و دور شدن از اسلام راستین ..... ص : 85
4. جریانهاى عقلى و عقلگریز در جهان اسلام ..... ص : 87
5. گسترش تصوف ..... ص : 87
ب) علل بیرونى ..... ص : 88
1. جنگهاى صلیبى ..... ص : 88
2. ظهور مغولان ..... ص : 89
3. سقوط اندلس ..... ص : 90
اندلس هنگام فتح به دست مسلمانان ..... ص : 90
فتح اندلس ..... ص : 91
وضعیت فرهنگى و علمى اندلس ..... ص : 92
علل سقوط اندلس به دست مسیحیان ..... ص : 93
یک. عوامل داخلى ..... ص : 93
دو. عوامل خارجى ..... ص : 94
سه. عوامل ژئوپلیتیکى ..... ص : 96
نتیجهگیرى ..... ص : 97
فصل پنجم: اقتدار مجدد جهان اسلام و علل متأخر رکود آن ..... ص :
99
الف) اقتدار مجدد جهان اسلام ..... ص : 101
فرهنگ و تمدن دوره صفوى ..... ص : 101
1. رسمى شدن مذهب تشیع ..... ص : 101
2. مدرسه و علوم ..... ص : 102
3. معمارى ..... ص : 102
4. تسلیحات نظامى ..... ص : 103
ب) علل متأخر رکود فرهنگ و تمدن اسلامى ..... ص : 104
1. استعمار کهنه و نو ..... ص : 104
راههاى تسلط استعمار نو بر کشورهاى استقلال یافته ..... ص : 106
یک. شرکتهاى چندملیتى ..... ص : 106
دو. نهادهاى مالى بینالمللى ..... ص : 108
سه. جهانى شدن ..... ص : 109
2. شرقشناسى ..... ص : 110
3. صهیونیسم ..... ص : 115
ج) بیدارى اسلامى ..... ص : 119
بخش دوم: دانش پزشکى در تمدن اسلامى
فصل ششم: جایگاه دانش پزشکى در بررسىهاى دانشمندان مسلمان ..... ص
: 123
واژهشناسى«پزشک» ..... ص : 127
پزشکى در ایران پیش از اسلام ..... ص : 127
پزشکى در دوران عرب جاهلى ..... ص : 130
دیگر مکتبهاى پزشکى تأثیرگذار در پزشکى اسلامى ..... ص : 131
تکوین پزشکى اسلامى ..... ص : 135
بیمارستان در اسلام ..... ص : 144
ترجمه آثار پزشکى اسلامى به زبانهاى اروپایى ..... ص : 145
مهمترین بیمارستانها، پزشکان و آثار پزشکى در جهان اسلام ..... ص
: 147
1. بیمارستانها ..... ص : 147
2. پزشکان ..... ص : 153
3. آثار ..... ص : 168
فصل هفتم: مبانى طب سنتى ایران ..... ص : 181
حکمت و جایگاه علوم از دیدگاه حکما ..... ص : 183
جایگاه و روابط علوم در گذشته ..... ص : 185
تقسیمبندى علم طب ..... ص : 186
الف) طب نظرى ..... ص : 186
1. امور طبیعیه(فیزیولوژى) ..... ص : 186
یک. ارکان ..... ص : 186
وظایف ارکان چهارگانه ..... ص : 187
دو. مزاجها(امزجه) ..... ص : 188
1. مزاج سن: ..... ص : 189
2. مزاج فصلها: ..... ص : 191
3. مزاج جنس: ..... ص : 192
4. مزاج مکانها: ..... ص : 192
5. مزاج اعضا: ..... ص : 192
سه. اخلاط ..... ص : 193
2. اسباب و علل ..... ص : 197
تقسیمبندى بیمارىها ..... ص : 197
دستهبندى بیمارىهاى مفرد ..... ص : 198
یک. بیمارىهاى تابع سوء مزاج ..... ص : 198
اسباب سوء مزاج مفرد ..... ص : 199
دو. بیمارىهاى تابع سوء هیئت ترکیب ..... ص : 201
سه. بیمارىهاى تابع تفرق اتصال ..... ص : 201
اسباب حفظ سلامتى ..... ص : 201
شش اصل ضرورى براى زندگى سالم(ستة ضروریه) ..... ص : 201
اصل اول: هوا ..... ص : 202
اصل دوم: حرکت و سکون ..... ص : 202
اصل سوم: خواب و بیدارى ..... ص : 203
اصل چهارم: خوردنىها و آشامیدنىها ..... ص : 203
اصل پنجم: استفراغ و احتباس ..... ص : 207
اصل ششم: حالات روحى و روانى ..... ص : 209
3. دلایل و علائم ..... ص : 211
یک. نشانههاى کلى مزاج ..... ص : 212
دو. نشانههاى غلبه اخلاط ..... ص : 214
ب) طب عملى ..... ص : 216
1. علم حفظ سلامتى(تدابیر صحى) ..... ص : 216
یک. دستورهاى عمومى ..... ص : 216
دو. دستورهاى مخصوص هر مزاج ..... ص : 217
2. علم معالجات یا درمان ..... ص : 222
یک. غذا درمانى ..... ص : 222
دو. دارو درمانى ..... ص : 222
سه. اعمال دستى(یداوى) ..... ص : 223
فصل هشتم: داروشناسى اسلامى ..... ص : 227
کلیات ..... ص : 229
اشکال دارویى ..... ص : 231
1. اشکال دارویى خوراکى ..... ص : 231
2. اشکال دارویى با مصرف خارجى ..... ص : 232
غذا و دوا در سنت پزشکى ..... ص : 232
درجات قواى ادویه ..... ص : 233
معرفى برخى از گیاهان دارویى و خواص آنها ..... ص : 234
آلوى سیاه(اجاص) ..... ص : 234
اسطوخودوس ..... ص : 234
اسفرزه(بزرقطونا) ..... ص : 235
اسفناج ..... ص : 235
افتیمون ..... ص : 236
افسنتین ..... ص : 236
اگیر ترکى ..... ص : 236
انار(رمان) ..... ص : 237
انجیر(تین) ..... ص : 237
انیسون ..... ص : 237
بابونه(بابونج) ..... ص : 238
بادنجان ..... ص : 238
بارهنگ(لسان الحمل) ..... ص : 238
بسپایک(بسفایج) ..... ص : 239
بنفشه معطر(بنفسج) ..... ص : 239
بهارنارنج ..... ص : 239
پرسیاوشان ..... ص : 240
پیاز(بصل) ..... ص : 240
ترنجبین ..... ص : 241
تره(کراث) ..... ص : 241
تمر هندى ..... ص : 241
حنا ..... ص : 241
خارخسک(حسک) ..... ص : 242
خاکشى(خبه) ..... ص : 242
خرفه(بقلة الحمقا) ..... ص : 242
خطمى ..... ص : 243
خیار بادرنگ(قثد) ..... ص : 243
دارچین(دارصینى) ..... ص : 243
رازیانه(رازیانج، بادیان) ..... ص : 244
رزمارى(اکلیل الجبل) ..... ص : 244
زردچوبه(عروق الصفر) ..... ص : 244
زرشک(امبرباریس) ..... ص : 245
زعفران ..... ص : 245
زنجبیل ..... ص : 246
زنیان(نانخواه) ..... ص : 246
زوفا(زوفاى یابس) ..... ص : 246
زیره سبز(کرویا) ..... ص : 247
زیره سیاه(کمون کرمانى) ..... ص : 247
سپستان ..... ص : 247
سکبینج ..... ص : 248
سماق ..... ص : 248
سنا(سناى مکى) ..... ص : 248
سنبل الطیب هندى ..... ص : 249
سورنجان ..... ص : 249
سیاهدانه(شونیز) ..... ص : 249
سیر(ثوم) ..... ص : 250
شاهتره ..... ص : 250
شکرتیغال ..... ص : 251
شلغم(شلجم) ..... ص : 251
شنبلیله(حلبه) ..... ص : 251
شوید(شبت) ..... ص : 252
شیرینبیان(سوس) ..... ص : 252
صبر ..... ص : 253
عروسک پشت پرده(کاکنج) ..... ص : 253
عناب ..... ص : 253
فلفل سیاه ..... ص : 254
قدومه شیرازى(تودرى) ..... ص : 254
کاسنى(هندباى بستانى) ..... ص : 254
کاهو(خس) ..... ص : 255
کدو ..... ص : 255
کنجد(سمسم، جلجلان) ..... ص : 255
گاوزبان(لسان الثور) ..... ص : 256
گزانگبین ..... ص : 256
گشنیز(کزبره) ..... ص : 256
مرزنجوش ..... ص : 257
مورد(آس) ..... ص : 257
میخک(قرنفل) ..... ص : 257
نعناع(نعنع) ..... ص : 258
نیلوفر ..... ص : 258
وشا(اشق) ..... ص : 258
هل(قاقله) ..... ص : 259
هلیله(اهلیلج) ..... ص : 259
هویج(جزر) ..... ص : 259
فصل نهم: نوآورىهاى دانشمندان مسلمان و ایرانى در علوم پزشکى
..... ص : 261
الف) جراحى ..... ص : 263
1. جراحى سرطان ..... ص : 263
2. تراکئوتومى ..... ص : 264
3. جراحى آب مروارید ..... ص : 265
4. استفاده از نخ بخیه ..... ص : 266
5. استفاده از پنبه در پزشکى ..... ص : 266
6. استفاده از پنبه در شکستگى و دندانپزشکى ..... ص : 266
7. سوزاندن در جراحى ..... ص : 267
8. استفاده از فتیله دوطرفى در جراحى ..... ص : 268
9. اره گیگلى ..... ص : 268
10. وضعیت والچر ..... ص : 269
11. درمان واریس ..... ص : 270
12. لولهگذارى داخل نایى ..... ص : 271
ب) علتشناسى و پاتوفیزیولوژى ..... ص : 272
1. وزوز گوش ..... ص : 272
2. ارتباط میان اگزوفتالمى و گواتر ..... ص : 272
3. تب ..... ص : 273
4. تب یونجه ..... ص : 273
ج) داروسازى ..... ص : 274
1. الکل ..... ص : 274
2. استفاده از مواد شیمیایى در داروسازى ..... ص : 274
3. کپسول ..... ص : 275
د) بیهوشى ..... ص : 275
ه) بیمارىشناسى ..... ص : 276
1. برایت ..... ص : 276
2. پرنوشى ..... ص : 276
3. هموفیلى ..... ص : 276
4. مننژیت ..... ص : 277
5. سیاهزخم ..... ص : 278
6. سل ..... ص : 278
7. سل مفصلى ..... ص : 279
8. لقوه ..... ص : 279
و) آناتومى و فیزیولوژى ..... ص : 280
1. ماهیچههاى خارجى کره چشم ..... ص : 284
2. بازتاب مردمکى ..... ص : 284
3. زایمان ..... ص : 284
4. گردش خون کرونرى ..... ص : 284
5. گردش خون ریوى ..... ص : 285
6. دیدن اجسام ..... ص : 286
7. شنیدن صدا ..... ص : 287
ز) درمان ..... ص : 287
1. سنگ کلیه ..... ص : 287
2. شستشوى معده ..... ص : 287
ح) تشخیص افتراقى ..... ص : 288
1. تشخیص افتراقى آبله و سرخک ..... ص : 288
2. تشخیص افتراقى یرقان انسدادى از نوع همولیتیک ..... ص : 291
ط) دندانپزشکى ..... ص : 292
ارتودونسى ..... ص : 292
کتابنامه
پاورقی
[1] ( 1). دو عنصر سنگین( خاک و آب) در به وجود آمدن اعضا و
سکون آنها نقش بیشترى دارند درحالىکه دو عنصر سبک( آتش و هوا) در به وجود آمدن
ارواح و حرکت آنها و همچنین حرکت اعضا نقش مهمترى دارند.
[4] ( 1). حسین بن عبد الله ابن سینا، قانون فى الطب، ص 25.
[5] ( 1). محسن ناصرى و دیگران، مرورى بر کلیات طب سنتى ایران،
ص 31 و 32.
[7] ( 2). محسن ناصرى و دیگران، مرورى بر کلیات طب سنتى ایران،
ص 36.
[8] ( 1). محمود بن محمد چغمینى، قانونچه در طب، ص 14.
[9] ( 1). اسماعیل بن حسن جرجانى، ذخیره خوارزمشاهى، ج 1، ص
133.
[10] ( 1). منظور از افعال، تمامى افعال طبیعى، نفسانى و حیوانى
است.
[11] ( 2). تغییر در فعل آن است که قوّه که مبدأ فعل است در امرى
تصرف کند که غیر مقتضاى طبیعى آن باشد.
[12] ( 3). به بیمارىهاى تابع سوء هیئت ترکیب، مرض ترکیب نیز
مىگویند.
[13] ( 1). اگر حرکت بیش از اندازه باشد به علت تحلیل زیاد باعث
برودت مىشود.
[14] ( 1). حرکت هم شامل حرکات جسمى و هم شامل حرکات نفسانى است.
[15] ( 2). کمى غذا مىتواند به
دلایلى غیر از کمبود کمى یا کیفى غذا نیز باشد. مثلًا ضعف هاضمه و یا سردى زیاد و منجمد کننده که مانع نفوذ
غذا شود.
[16] ( 1) محمود بن محمد چغمینى، قانونچه در طب، ص 48- 41.
[17] ( 2). اسماعیل بن حسن جرجانى، خفى علائى، ص 9.
[20] ( 1). عبد الحسین فیلسوف الدوله تبریزى، مطرح الانظار فى تراجم
اطباء الاعصار و فلاسفة الامصار، ص 104.
[27] ( 3). محمد بن زکریاى رازى، المنصورى فى الطب، ص 79.
[28] ( 1). على بن ابى الحزم بننفیس، الموجز فى الطب، ص 49- 47.
[29] ( 1). اسماعیل بن حسن جرجانى، ذخیره خوارزمشاهى، ج 1، ص 173.
[30] ( 1). همان، ص 174.
[31] ( 2). همان.
[32] ( 1). همان.
[33] ( 1). همان.
[34] ( 1). همان.
[35] ( 2). عبد الحسین فیلسوف الدوله تبریزى، مطرح الانظار فى تراجم
اطباء الاعصار و فلاسفة الامصار، ص 104.
[36] ( 3). محمد حسین عقیلى خراسانى، مخزن الادویه، ص 5.
[37] ( 1). همو، خلاصة الحکمه، ص 863- 861.
پدیدآور: دمیرچى، شهاب الدین
موضوع: تاریخ پزشکى
زبان: فارسى
تعداد جلد: 1
ناشر: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دفتر نشر معارف
مکان چاپ: قم
سال چاپ: 1389 ه. ش
نوبت چاپ: اول
ملاحظات: فایل هاى این کتاب توسط نهاد نمایندگی مقام معظم رهبرى در
[55] ( 4). اسماعیل بن حسن جرجانى، ذخیره خوارزمشاهى، ج 1، ص 236- 212.