در ادامه مطلب ................................
(متن کامل نمونه مطالب)
--------------------------------------------------------------
دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام ؛ ص755
امام صادق علیه السّلام در مورد صداع و سردرد شدید (میگرن) فرمود این را بخوان: دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام، ص: 756 و لو أنّ قرآنا سیّرت به الجبال أو قطّعت به الارض أو کلّم به الموتى[1]، تکاد السّموات یتفطّرن منه و تنشقّ الارض و تخرّ الجبال هدّا[2] و جعلنا من بین أیدیهم سدّا و من خلفهم سدّا. یا أرض ابلعی ماءک و یا سماء أقلعى.[3] مردى از سردرد به امام صادق علیه السّلام شکایت نمود امام فرمود: دستت را بر موضعى از سر که درد مىکند بگذار و فاتحة الکتاب و آیة الکرسى بخوان و بگو: اللّه اکبر اللّه اکبر ممّا اخاف و أحذر و أعوذ باللّه من عرق نعّار و أعوذ باللّه من حرّ النّار. «عمر بن حنظله» نقل کرده است: از دردسر به نزد امام صادق علیه السّلام شکایت بردم. فرمود: به هنگام درد دست بر روى سر بگذار و بگو: لو کان معهما آلهة کما تقولون اذا لابتغوا الى ذى العرش سبیلا و اذا قیل لهم: تعالوا الى ما أنزل اللّه و الى الرّسول، رأیت المنافقین یصدّون عنک صدودا.[4] امام صادق علیه السّلام: هرکه به سردرد یا درد دیگرى مبتلا است دستش را بر روى موضع گذارد و بگوید: أسکن سکنتک بالّذى سکن له ما فى اللّیل و النّهار و هو السّمیع العلیم. و نیز از ایشان است که فرمود: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هرگاه کسالتى پیدا مىکردند یا چشمزخمى به ایشان مىرسید و یا مبتلا به سردرد مىشدند دستها را گشوده و فاتحة الکتاب و معوذتین (سوره ناس و فلق) را مىخواندند بعد دستشان را بر صورتشان مىکشیدند و به این ترتیب دردى که به ایشان راه یافته بود از ایشان رخت مىبست. از امام رضا علیه السّلام در مورد سردرد منقول است: با حنا خضاب شود. معاویة بن عمار نقل نموده که نزد امام صادق علیه السّلام از بادى که در سرم افتاده بود شکایت کردم. امام فرمود: به هنگامى که از نماز واجب فارغ مىشوى انگشت سبابه ى دست راستت را میان دو چشمت گذار و هفت مرتبه درحالىکه انگشتت را بر ابروى سمت راستت مىکشى بگو: یا حنّان إشفنی بعد انگشت را بر سمت چپ بکش و بگو یا منّان اشفنی سپس دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام، ص: 757 کف دست راستت را بر روى سرت گذار و بگو: یا من سکن له ما فی اللّیل و النّهار و ما فی السّماوات و الأرض، صلّ على محمّد و آل بیته و سکّن ما بى همچنین روایت شده که هرکس سردرد دارد وقتى به حمام رفته و به آب گرم دسترسى دارد هفت مشت آب گرم بر سرش بریزید و بگوید: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلیّ العظیم ان شاء اللّه درد او برطرف مىگردد[5] [1] ( 1). سورهى رعد، آیهى 31. [2] ( 2). سورهى مریم، آیهى 90. [3] ( 3). سورهى هود، آیهى 44. [4] ( 4). سورهى نساء، آیهى 61. [5] دریایى، محمد، دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام بر اساس طب الأئمه علیهم السلام، 1جلد، پیام کتاب - تهران، چاپ: اول، 1388 ه.ش. ------------------------------------------------------------- دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام ؛ ص739 اسحاق حریرى نقل کرده است که امام باقر علیه السّلام فرمود: اى حریرى چرا چهره ات باد کرده و متورّم شده است آیا به بواسیر مبتلا شده اى؟ عرض کردم بله اى پسر رسول خدا و از خدا مسألت دارم که مرا از ثواب بیمارى محروم ندارد. امام فرمود: آیا نمىخواهى برایت دارویى توصیه کنم؟ گفتم: اى پسر رسول خدا و اللّه که با بیشتر از هزار دارو به معالجه و درمان پرداختم اما هیچ فایده و سودى نداشته و بواسیر من با بیرون زدن خون همراه است. حضرت فرمود: واى بر تو اى حریرى! که من طبیب طبیبان و سرکردهى عالمان و حکیمان و معدن اطبّا و سیّد اولاد پیامبر بر روى زمین هستم!! و تو از ما بى بهره مانده اى! گفتم: همینطور است اى سیّد و مولاى من. فرمود: همانا بواسیر تو سست و شل شده و از آن خون بیرون مىریزد! گفتم: بله اى پسر رسول خدا. همینگونه است که مى فرمایید! فرمود: بر تو باد استفاده از موم عسل، روغن زنبق، شیرعسل، سماق و شیره ى میوه ى سرو، همه را در کاسهاى جمع کن و چون مخلوط شد به اندازه ى یک نخود از آن بردار و به موضع مقعد بمال به اذن خداوند شفا مىیابى. حریرى نقل کرده که: به خداوندى که جز او خدایى نیست سوگند که این کار را بیش از یک مرتبه انجام نداده بودم که از بیمارى که بدان مبتلا بودم رها شدم و از آن پس احساس هیچگونه خونریزى یا دردى نداشتم. حریرى مىگوید: روز آینده به سوى ایشان برگشتم و امام فرمود: اى ابا اسحاق الحمد للّه شفا یافتى! گفتم بله! فدایت شوم. به لطف الهى و آموزههاى شما درمان شدم.[1] [1] دریایى، محمد، دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام بر اساس طب الأئمه علیهم السلام، 1جلد، پیام کتاب - تهران، چاپ: اول، 1388 ه.ش. ----------------------------------------------------------------- دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام ؛ ص730 از امام صادق علیه السّلام در مورد طین ارمنى (گل ارمنى) که در مورد شکستگى و دلدرد به کار مىرود پرسیدند. امام فرمود: اشکالى ندارد، زیرا آن گل از خاک قبر ذو القرنین است و گل و خاک مشهور به تربت امام حسین علیه السّلام بهتر از آن است.[1] دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام ؛ ص256 یکى از اصحاب مىگوید: بر امام کاظم علیه السّلام وارد شدم درحالىکه ظرف آبى داخل آن آلو سیاه بود مقابل ایشان قرار داشت، فرمود: حرارت بر من غلبه کرده و آلوى تازه حرارت دل را فرومى نشاند و آشفتگىهاى ناشى از صفرا را آرام مىکند. آلوى خشک براى اشخاص دموى مزاج مفید است و هیجانات ناشى از خون را آرام نموده و درد و بیمارى را بیرون کشیده و از بین مىبرد. مردى به امام باقر علیه السّلام از صفرایى که داشت و بر او غلبه کرده و تا حد دیوانگى او را رسانده بود شکایت کرد. امام فرمود: دردت را با آلو تسکین بده.[2] دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام ؛ ص108 انواع داروهاى پرفایده حمزة بن طیّار نقل مىکند که نزد امام موسى کاظم علیه السّلام بودیم که حضرت، مرا دیدند که از درد ناله مىکنم. فرمود: چه شده است تو را دردمند و نالان مىبینم؟ گفتم دندانم فرمود: اى کاش حجامت مىکردى! من حجامت کردم و دردم ساکت شد و ایشان را از این موضوع باخبر کردم. امام فرمود: «مردم به چیزى بهتر از حجامت و خوردن عسل دوایى نمىیابند» از امام صادق علیه السّلام روایت است که جهت درمان، چهار راهکار درمانى اثر مى بخشند: انفیه، حجامت، نوره (داروى نظافت) و تنقیه[3]. از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله است که فرمود: درد بر سه قسم است و درمان نیز سه نوع مىباشد اما دردها: غلبه ى خون و صفرا و بلغم است درمان غلبهى خون، حجامت، درمان غلبهى بلغم، استحمام درمان غلبه ى صفرا پیاده روى است. از امام صادق علیه السّلام است که نشاط و سلامت در ده چیز نهفته است: پیاده روى، سوارى، در آب رفتن و شنا کردن، نگاه به سبزه، خوردن، نوشیدن، نظر کردن به چهره ى شاداب زیباروى حلال، جماع کردن، مسواک کردن و گفتگو و معاشرت با دیگران.[4] [1] دریایى، محمد، دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام بر اساس طب الأئمه علیهم السلام، 1جلد، پیام کتاب - تهران، چاپ: اول، 1388 ه.ش. [2] دریایى، محمد، دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام بر اساس طب الأئمه علیهم السلام، 1جلد، پیام کتاب - تهران، چاپ: اول، 1388 ه.ش. [3] ( 3). ظاهرا اشاره به این نکته است که داروهاى سودمند در آن عصر 4 نوع بودهاند 1. استنشاقى 2. حجامت( مربوط به خون) 3. پوستى 4. تزریقى [4] دریایى، محمد، دانشنامه طب اهل بیت علیهم السلام بر اساس طب الأئمه علیهم السلام، 1جلد، پیام کتاب - تهران، چاپ: اول، 1388 ه.ش. ------------------------------------------------------------------ طب الصادق (علیه السلام) ؛ متن ؛ ص185 13- بلغم امام فرمود: از مصطکى، کندر، آویشن، انیسون و سیاهدانه به مقدارى مساوى اندکى فراهم آورید و باهم بکوبید آنچنان که مانند نشاسته نرم شوند و بعد از پارچه عبور دهید و آن را با عسل خمیر کنید و هر شب به قدر یک فندق از آن استفاده کنید. ان شاء اللّه سودمند خواهد بود.[1] طب الصادق (علیه السلام) ؛ متن ؛ ص184 9- ضعف بدن مردى از ضعف بدن شکایت داشت. امام به او فرمود: شیر بیاشام. گفته شد: یا ابن رسول اللّه شیر نوشیدهام و مرا زیان رسانده است. امام فرمود: شیر مایعى زیانآور نیست. تو چیز دیگر با شیر خوردهاى و آنچه زیانآور بوده آن چیز دیگر است و تو گمان کردهاى که شیر آزارت داده است.[2] ------------------------------------------------- دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى ؛ ج6 ؛ ص277 بواسیر هشام بن حکم از زراره روایتى نقل مىکند که دلالت دارد بر این که برنج و خرما رودهها را وسیع مىنماید و بواسیر را قطع مىکند.[3] فرات بن احنف گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: الکراث یقمع البواسیر و هو أمان من الجذام لمن أدمنه.[4] یعنى تره ریشه بواسیر را قطع مىکند و آن امان است از جذام اگر ادامه دهد. ابن سینا در قانون گوید: شامى، نبطى، برّى دارد و آن مابین تره و سیر است و سوزنده است تا این که مىگوید: و ینفع البواسیر مسلوقه ماکولًا و ضمادا و یحرّک الباه و بزره مع حب الاس للزحیر و دم المقعدة یعنى: کوبیدهاش بر بواسیر نفع دارد بخورد یا بماند و قوه جماع را زیاد مىکند و تخم آن با ریحان براى اسهال و بواسیر دارویى نافع است. صاحب بحر الجواهر گوید: ینفع البواسیر اذا سلق فى الماء مرارا ثم جعل فى الماء البارد و طحن بزیت. ابن بیطار گوید: اذا اکل الکراث أو شرب طبیخه نفع من البواسیر الباردة. ماسرجویه گوید: إذا ادخنت المقعدة ببز الکراث أذهب البواسیر. ابن ماسویه گوید: إن قلى مع الخزف نفع من البواسیر.[5] دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى ؛ ج6 ؛ ص276 مرض بواسیر و داروى امام علیه السلام داود بن ابى داود گوید: مردى دید ابا الحسن (امام رضا) در خراسان تره را همان طور در بستان مىخورد، گفت: یا بن رسول اللّه کود ریخته اند در زیر آن گیاه، امام فرمود: از آن کود به تره نمى چسبد و تره براى بواسیر خوب است.[6][7] دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى ؛ ج6 ؛ ص257 مرض شکم و اسهال حذیفة بن منصور گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: درد شکم و اسهال بر من عارض شد به طورى که گوشتم ریخت و ضعف شدید و سختى به من رسید به دلم انداخته شد که برنج را بشویم و آن را بریان کنم و آسیابش نمایم و آن را لقمه لقمه بخورم چنین کردم، دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج6، ص: 258 گوشتم روئید و استخوانم قوى گشت و پس از آن دائما اهل مدینه مىآمدند و مىگفتند: اى ابا عبد اللّه از آنچه برایت مىفرستند بر ما هم بچشان، براى آنها نیز فرستادم و آنان نیز استفاده بردند.[8] محمّد بن مروان مىگوید: نزد ابى عبد اللّه علیه السلام بودم که مرض شکم داشت، شب از حضورش به خانه آمدم و صبح به خدمتش باز مشرّف شدم و دیدم مرض ساکت شده، عرض کردم فدایت گردم، شب از تو جدا شدم در حالى که چنان مریض بودى؟ فرمود: من به خوردن مقدارى از برنج مأمور شدم شسته و خشکانده و کوبیدم و خوردم شکمم سفت شد.[9][10] دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى ؛ ج6 ؛ ص239 داستان حجامت امام علیه السلام توسّط طبیب مسیحى طبیبى نصرانى و شاگرد بختیشوع طبیب متوکّل که بیشتر از صد سال عمر داشت گوید: متوکّل جهت حجامت بیشتر مرا نزد خود مىبرد روزى حسن بن على (امام عسکرى علیه السلام) از متوکّل خواسته بود که مخصوصترین فردى که حجامت از تو مىگیرد را براى من بفرست، متوکّل مرا خواست و گفت: ابن الرضا کسى را خواسته که از وى حجامت کند، برو نزد او و بدان او امروز از هر آنکه زیر آسمان است اعلم و داناتر است و مواظب باش به آنچه امر مىکند اعتراض نکنى. طبق دستور متوکّل رفتم حضور آن حضرت، فرمود: در آن حجره بنشین تا ترا بخواهم، طبیب نصرانى گوید: آن وقتى که در نظر من براى حجامت مناسب بود گذشت و در غیر وقتش مرا خواست و طشتى آوردند و من اکحل (رگ مژگان) را حجامت کردم، بسیار خون آمد، بعد فرمود: خون را قطع کن، بستم تا عصر ماندم بعد مرا خواست و فرمود: خون را به جریان بینداز و در طشتى باز خون پر شد، باز امر به قطع خون کرد و بستم جلوى خون را، باز امر فرمود: برو در حجره بخواب، خوابیدم، پس از طلوع خورشید مرا خواست، باز در طشت آن قدر خون ریخته شد تا آنکه خون مانند شیر جارى شد، و فرمود: برایم یک پارچه لباس و پنجاه دینار طلا آوردند و عذر خواهى نمود و فرمود: برو، گفتم: آقا به من امرى بفرمائید، فرمود: رفاقت کسى را که در دیر عاقول دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج6، ص: 240 هست خوب نگهدار. نزد بختیشوع آمدم جریان خون را به وى گفتم و بختیشوع به فکر فرو رفت و سه روز و سه شب مشغول جستجوى چنین حجامت از کتابها بودیم، بعد بختیشوع گفت: اکنون اعلم از راهب دیر عاقول کسى را در طبّ نمىدانم، نزد او برو و این جریان را بگو. مىگوید: رفتم پائین دیرعاقول و صدا زدم، راهب به من توجّه کرد و گفت: کى هستى؟ گفتم: رفیق بختیشوع، گفت نامه از او دارى، گفتم: آرى، زنبیل خود را آویزان کرد و نامهاى را در آن گذاشتم و بالا برد. وقتى که نامه را خواند در همان ساعت از دیر خود پائین آمد و گفت: تو خون نگرفتى از آن مرد؟ گفتم: آرى، گفت: خوشا به حال مادرت و سوار بر استر خود شد و آمدیم و به سرّ من رأى رسیدیم که از شب یک سوم باقى بود، گفتم: کجا مىروى، منزل استاد بختیشوع یا منزل آن مرد؟ گفت: منزل آن مرد و پیش از اذان به منزل امام رسیدیم، در را باز کرد و خادم سیاه آمد و فرمود: پیاده شو، خادم به من گفت: تو استر را نگهدار و دست راهب را گرفت و برد، تا صبح ماندند و روز بلند شد و راهب آمد دیدم لباس نصرانى خود را انداخته و لباس سفید مسلمانى را پوشیده و به من فرمود: استادت را راهنمائى کن، وقتى که بختیشوع او را دید مبادرت به سخن کرد و گفت: چه چیز ترا از دینت باز داشت؟ گفت: مسیح را دیدم ایمان آوردم. بختیشوع گفت: مسیح را؟! گفت مثل او را، چون این حجامت را جز مسیح کسى نکرده و این در علامات و نشانهها همانند اوست، سپس راهب برگشت و تا روزى که مُرد در خدمت امام ماند. یکى از حجامتگران مسیحى نقل کرده که: ابا محمّد (امام عسکرى علیه السلام) روزى وقت ظهر مرا خواست و رگى از بدنش گرفت و فرمود: از این رگ حجامت کن، من حجامت کردم، فرمود: بنشین، نشستم، باز شب فرمود: خون را از همان رگ جارى ساز، خون را به جریان انداختم و باز نصف شب از همان رگ دستور داد خون جارى ساختم که در آخر مانند نمک خون سفید آمد، دستور داد بگیر، گرفتم. دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج6، ص: 241 فرمود: کفایت است، موقع صبح سه دینار طلا به من داد و بیرون آمدم و به نزد بختیشوع رفتم و جریان را گفتم که آن حضرت رگى را به من نشان داد که نمىشناختم و بالأخره خون مثل نمک آمد، بختیشوع گفت: به خدا من هم آن رگ را نمىشناسم و در هیچ کتابى هم نخواندهام و امروزه اعلم به کتب نصرانىها جز فلان فارسى کسى را نمىدانم. مىگوید: کسى را اجاره کردم تا بصره و از آنجا به اهواز آمدم و در فارس نزد آن رفیق رفتم و جریان را گفتم، فرمود: چند روزى به من مهلت بده، مهلت دادم و پس از چند روز رفتم پیش او به من فرمود: آنچه از آن مرد نقل مىکنى شاید او مسیح زمان باشد.[11] زراره گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم: گفت پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: حجامت در سر از هر درد شفاست مگر سام (مرگ). رسول خدا صلى الله علیه و آله در یک حدیث سه محل را از بدن براى حجامت معیّن فرمود: مقدّمه (سر)، نافعه (دو کتف- شانه) و مغیثه میان دو ورک (رانها). باز رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «الحجامة فى الرأس هى المغیثة». یعنى حجامت در سر نافع است. امام فرمود: حجامت در سر از هفت مرض شفاست: دیوانگى، برص، جذام، برص، نعاس (چرت زدن)، درد دندان، تاریکى چشم و سر درد. امام باز فرمود: حجامت عقل را مىفزاید و به حافظه قوّت حفظ مىدهد و فرمود: حجامت در نقره باعث نسیان است. و در روایت دیگر تجویز شده است که لعاب را خشک و گرمى را از سر مىبرد. باز امام فرمود: حجامت در مغیثه (دو رگ ران)، بر دیوانگى، جذام، برص، آکله (خوره) و درد دندان خوب است. سلیمان جعفرى گوید: شنیدم ابا الحسن علیه السلام فرمود: ناخنها را روز سه شنبه بگیرید و دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج6، ص: 242 روز چهارشنبه به حمّام بروید و روز پنجشنبه حجامت کنید و روز جمعه عطر بزنید.[12] [1] دریایى، محمد، طب الصادق علیه السلام (دریایى)، 1جلد، نشر حاذق - قم، چاپ: هفتم، 1389 ه.ش. [2] دریایى، محمد، طب الصادق علیه السلام (دریایى)، 1جلد، نشر حاذق - قم، چاپ: هفتم، 1389 ه.ش. [3] ( 2)- محاسن، ج 2، ص 504. [4] ( 3)- محاسن، ج 2، ص 510. [5] نورانى، مصطفى، دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى (نورانى)، 12جلد، ارمغان یوسف - قم، چاپ: اول، 1384 ه.ش. [6] ( 1)- محاسن، ج 2، ص 512. [7] نورانى، مصطفى، دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى (نورانى)، 12جلد، ارمغان یوسف - قم، چاپ: اول، 1384 ه.ش. [8] ( 1)- محاسن، ج 2، ص 502. [9] ( 2)- همان، ص 503. [10] نورانى، مصطفى، دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى (نورانى)، 12جلد، ارمغان یوسف - قم، چاپ: اول، 1384 ه.ش. [11] ( 1)- کافى، ج 1، ص 512. [12] نورانى، مصطفى، دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى (نورانى)، 12جلد، ارمغان یوسف - قم، چاپ: اول، 1384 ه.ش. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- توحید مفضل - شگفتیهاى آفرینش ؛ ص149 [ویژگیهاى گیاهان دارویى] در گیاهان دارویى و اینکه هر کدام در تهیه دارویى خاص به کار مىروند بیندیش: یکى مانند «شاه تره» در عروق، اعماق و مفاصل بدن فرو مىرود و مواد زاید و سنگین را دفع مىکند، یکى دیگر چون: «أفتیمون» مواد سودایى را از بدن مىکشد، دیگرى چون «سکبینه» ورمها و همانند آنها را بر مىدارد و ... چه کسى این مصالح را در این آفریدهها آفریده است؟ و چه کسى مردم را نسبت به آنها آگاه کرد جز آنکه آنها را پدید آورد؟ و چنان که برخى پنداشتهاند، کجا مىتوان تصادفى و اتفاقى به این ویژگیها پى برد؟ در واقع با ذهن و اندیشه و ذکاوت و تجربهآموزىاى که به انسان عنایت شده او مىتواند به آنها پى ببرد. حیوانات چگونه از برخى از ویژگیهاى درمانى گیاهان آگاهند و برخى از درندگان، زخم خود را با گیاهى دارویى درمان مىکنند و پرندهاى با حقنه کردن، یبوست خود را درمان مىنماید و دیگر موارد [ى که حیوانات از گیاهان دارویى استفاده مىکنند]؟ چه بسا [در آغاز] در گیاهانى که در دشت و صحرا مىروید تردید کنى و بگویى در این مناطق که انسانى زندگى نمىکند این داروها زایدند و به کار نمىآیند در حالى که چنین نیست، شاخ و برگشان غذاى حیوانات، دانه ها براى پرندگان، چوبهاى خشک براى استفاده انسان است و آدمى از بسیارى از آنها در درمان و معالجه استفاده مىکند. همچنین از بعضى براى دباغى پوستها، از بعضى براى رنگ آمیزى اشیاء و ... استفاده مىشود. توحید مفضل - شگفتیهاى آفرینش، ص: 150 مىدانى که گیاه «پیزر» از ریزترین و کوچکترین گیاهان به شمار مىرود. در این گیاه و همانند آن، سود و مصلحت فراوان نهفته است. از این پیزر کاغذها ساخته مىشود که پادشاهان و رعایا را به کار آید، حصیرى به دست مىآید که همه مردم به کار مىبرند، غلافها به دست مىآید که براى نگاهدارى ظروف آبگینه و غیر آن استفاده مىشود و در میان ظرفهاى شکستنى مىنهند تا نشکند و ... از اینکه در صغیر و کبیر و ریز و درشت و با ارزش و بىارزش آفرینش مصالح فراوان نهفته شده درس عبرت بگیر. پستترین آنها عذره انسان و سرگین حیوان است که کثافت و نجاست در آن گرد آمده ولى براى کشتزارها و سبزیها از چنان ارزشى برخوردار است که چیزى جاى آن را نمىگیرد. تا جایى که هیچ گیاهى از آنچنان رشد و نموى برخوردار نمىشود مگر با چیزى که از مردم دفع مىشود و هیچ گاه به آن نزدیک نمىشوند. بدان که منزلت و مکانت هر چیزى به حسب قیمت آن نیست. بلکه این دو، دو قیمت متفاوتند که در دو بازار به کار مىآیند، چه بسا چیزى در بازار کاسب بىارزش و کم فایده باشد ولى در میدان دانش، ارزشمند و بلکه نفیس باشد. پس به خاطر کم قیمتى، چیزى را بىاعتبار مشمار. اگر شیفتگان و طالبان دانش کیمیا به خواص عذره و مدفوع پى مىبردند آن را با قیمتى گران و با بیشترین قیمتها مىخریدند. مفضّل مىگوید: در این وقت ظهر شد و مولایم- علیه السّلام- براى اقامه نماز برخاستند و فرمودند: به خواست خداى جلّ و علا بامدادان به نزد من آى. من نیز در حالى که از آنچه به من آموخته بود شادمان و فرحناک بودم و خداى را در برابر نعماتش سپاس مىگفتم برخاستم و شبانگاه را با سرور و راحتى تمام آرمیدم.[1] [1] جعفر بن محمد (علیه السلام)، امام ششم - مترجم: میرزایى، نجفعلى، توحید مفضل - شگفتیهاى آفرینش، 1جلد، مؤسسه انتشارات هجرت - قم، چاپ: پنجم، 1377 ه.ش.